همين (شرط ضمان) نبود هر آينه امّ كلثوم اول هاشميه مى شد كه بايد دستش بريده شود (١) ، تا به غير اينها از حالات منقوله اش كه كاشف است از تصلّب او در امر دين بدون ملاحظه ملامت ونه عتاب.
قول او : «فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقاداً بَدْرِيَّةً».
شارح مى گويد : امّا «احقاد بدريّه» پس واضح است ؛ به جهت اين كه محاربه با اهل مكه وعمده در ايشان بنو اميّه بوده ، وهمچنين است «احقاد حنينيه» ؛ چه به درستى كه محاربه هر چند كه با طايفه هوازن بوده ، الا اين كه اهالى مكه ، واز آنان است بنو اميّه ـ ظاهر شد از ايشان در اين غزوه بعضى اقدامات از متزلزل ومضطرب بودنشان از جهت فتح مكّه ، قريب به يك ماه يا دو ماه پيش از اين ، حتى اين كه پيغمبر صلىاللهعليهوآله اكثر ايشان را از غنيمت هاى حنين قسمت كثيره عطا فرمود وانصار را نداد ، ونبود اين مگر براى تأليف قلوب وجلب ايشان وبراى بستن باب فتنه وفساد آنان ، واينها همه واضح است.
وجز اين نيست كه اشكال در «احقاد خيبريه» ؛ است زيرا كه محاربه با يهود بود وظاهر نشد بعد از نبى صلىاللهعليهوآله نسبت به امير المؤمنين عليهالسلام چيزى كه صحيح شود انتساب آن به آثار اين محاربه ، لكن جواب ممكن است از آن به اين كه فتح زمانى كه در اين غزوه [واقع شد] ، به نام نامى واسم سامى امير المؤمنين عليهالسلام وقلع او باب خيبر را [بود] كه از اخبار وسير معروف است حتى در آن باره اشعار وابيات هم گفته شده ؛ چنانچه در قصيده ابن أبي الحديد است :
يا قالع الباب الذي عن حمله |
|
عجزتْ أكفّ أربعون وأربع (٢) |
(اى كَننده درى كه از حمل آن دست هاى چهل وچهار نفر عاجز مى شد!) با اين كه مردان صحابه منهزم شد هر فردى از ايشان با لشكرش [پيش] از او در ايّام سابقه وبا انهزام وگريختن خودشان در يوم گذشته اميد مى گرفت هر يكى از ايشان دادن پيغمبر رايت نصرتْ اثر را فردا براى خودش به جهت وعده پيغمبر كه به فرمايش خودش كرده بود «لأعطينّ الراية غداً رجلاً يحب الله ورسوله ، ويحبه الله ورسوله (٣) (البته مى دهم فردا
__________________
١. مناقب آل أبي طالب عليهمالسلام ، ج ١ ، ص ٣٧٥ ؛ حلية الأبرار ، ج ٢ ، ص ٢٨٧ ، ح ٦.
٢. شرح القصائد الهاشميات والعلويات ، ص ١٤.
٣. الدعوات ، ص ٦٣ ؛ الكافي ، ج ٨ ، ص ٣٥١ ؛ علل الشرائع ، ج ١ ، ص ١٦٣.