اين رايت را به مردى كه دوست مى دارد خدا ورسولش را ودوست دارد او را خدا ورسول وى) براى مأيوس بودن ايشان از حضرت شاه مردان به جهت مبتلا بودنش به شدت به درد چشم ، پس وقتى كه فردا شد پيغمبر صلىاللهعليهوآله على را بخواند واو چشمش درد مى كرد ، بنا به فرموده حضرت نبوى حاضر شد ، پس عَلَم را به وى عطا فرمود پس از آن كه شفا داد چشمش [را] به لعاب شريف خود وگفت : اللهم احفظه من بين يديه ومن خلفه وعن يمينه وشماله (١) ، وقه الحرّ والبرد ... (٢) (بار پروردگارا! حفظ كن او را وپاسش دار از پيش واز پس واز راست وچپش ، ونگاهش دار از گرمى وحرارت وسردى وبرودت) تا آخر آنچه كه فرمود.
واز آشكار وبديهى است اين كه اينها اسباب عظيمه است اصحاب كبار را براى كينه وعداوت ، چنانچه فرار وگريختن در غزوه حنين در اوّل امر وقتى كه رسيد بديشان عين سوء ونظر بد به سبب ملاحظه كثرت لشكر اسلام وعدم بقاى اصحاب با نبى مگر قليلى وكمى كه قريب به ده مى شد [ند] ، واز همان باقى شوندگان وفرار نكنندگان بود امير المؤمنين عليهالسلام ، حتى اين كه پيغمبر صلىاللهعليهوآله چون هزيمت وگريختن اصحاب را ديد عمش عباس را كه جَهورى الصوت بود امر فرمود به اين كه ندا كند وبخواند ايشان را ، پس عباس به صوت بلندتر خود گفت : «يا أصحاب سورة البقرة ، ويا أهل بيعة الشجرة ، أين تفرّون؟!» (٣) (اى اصحاب سوره بقره! واى اهل بيعت شجره! به كجا مى گريزيد؟!) بعد به درستى كه پيغمبر با بودنش كه شعر نمى خواند مگر با حالت انكسار وشعر نمى فرمود ـ چنانچه در آيه شريفه (وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ) (٤) اشاره [بدان] هست ـ به كلام موزونى تكلم [نمود].
__________________
١. الكافي ، ج ٨ ، ص ٢٧٨ ؛ بحار الانوار ، ج ٢٩ ص ٢٠٣.
٢. عيون أخبار الرضا عليهالسلام ، ج ١ ، ص ٦٦.
٣. الأمالي شيخ مفيد ، ج ١ ، ص ١٤٣ ؛ مناقب آل أبي طالب عليهمالسلام ، ج ١ ، ص ١٦٦ ؛ بحار الأنوار ، ج ٢٠ ، ص ١١٨ ؛ تفسير القمي ، ج ١ ، ص ٢٨٧.
٤. سوره يس ، آيه ٦٩.