|
قسيم ديگر خواهد بود ، ليكن قسمت او بهتر از قسمت ديگر است وبه اصطلاح خودمان : طرف بُرد وخوب را او داراست وطرف بد ونابود را ديگران يعنى در مقابل آن قسم ، قسم ديگر ناچيز است. |
اقول : اين معنى عيبش اين است كه «لا يساوى» صفت شرف است نه صفت ؛ نصيف چنان كه عبارت ، گواهى مى دهد.
وهمچنين نظير بيان اين آقا را آقاى نوقانى مى كردند ، ليكن اين ايراد به آن نيز وارد مى شود ووجه «يا يساوى بودن اين نصف» را آقاى شبسترى به انتظار شيعيان در طول زمان واشتياق لقاى او ، وبا طول عمر وبا كثرت اولاد وامثال اينها كه هر يكى دليل وجود شرفى ديگر است تأييد مى كردند وقسمت رصيف را نيز تأييد وتصديق مى كردند.
[شرح فقره «بنفسى أنت من مغيَّب»]
بايد دانست كه در عبارت : «بنفسي أنت من مغيَّب» ونظائره «من» بيانيه است ورفع ابهام مى كند چنان كه در قول دعبل «بنفسي أنتم من كهول وفتاة» تصريح شده يعنى شارح قصيده ، ليكن پوشيده نماند كه رفع ابهام از جمله مى كند ؛ چنان كه استاد در وسيلة القربه گفته.
وشبى بالخصوص اين موضوع را در محضر استاد قزوينى طرح كردم ، قبلاً منكر اين معنى ومثبت رافع ابهام بودن آن از مفرد كه «أنت» باشد گرديدند ، بعد از مراجعه به شرح رضى به باب تميز واستشهاد او با اين بيت وامثال او به رافع بودن «من» از نسبت معلوم شد وتصديق كردند كه «من» رافع ابهام از نسبت در قوله «بنفسي أنت» مى كند ؛ چه مستلزم معنى تعظيم وتقريباً تعجب كه مفيد ابهام است مى كند ، يعنى معلوم است كه جهت تفديه چيست وبر فرض عدم قبول اين معنى ممكن است «من» رافع ابهام از «أنت» باشد ؛ چه «من» رفع ابهام از ذات معيّن ومعرفه مى كن وابهام در اين صورت راجع به حيثيّات وجهات واعتبارات مى گردد ؛ چنان كه در اين شعر در شرح شواهد تلخيص كه معروف به شواهد عينى است شارح چنين گفته (در كتاب خطى كتاب خانه ديدم) :
يا لعنة الله والأقوام كلهم |
|
والصالحين على سمعان من جار (١) |
|
هو من أبيات الكتاب من البسيط ، والشاهد فيه في «لعنة الله» حيث حذف منه |
__________________
١. مغنى اللبيب ، ج ٢ ، ص ٣٧٤ ـ ٣٧٥ شاهد ٦١٠ ؛ شرح ابن عقيل ، ج ١ ، ص ٢٦٧ ؛ معاني القرآن ؛ نحاس ، ج ٥ ، ص ١٢٦.