از مردان بنى هاشم كه به زيارت آن حضرت آمده بودند ملاقات كردند ودر يك وقت به آن جا رسيدند ، پس مشغول نوحه وزارى شدند وبناى تعزيه دارى را گذاشتند وزنان قبايل عرب كه در آن اطراف بودند جمع شدند وچند روز در آن جا به اين شغل عزادارى مشغول بودند.
پس مى گوييم : سيد معظم مذكور ، جليل القدر ، عظيم الشأن ، صاحب كرامات باهره ومناقب فاخره است در نزد كافه علماى اعلام ، ومؤلفات وتصانيفش مقبول ومطبوع اساتيد وارباب فن ، وليكن مخفى نيست بر متدبّر منصف كه مؤلَّفات بزرگان دين ـ چه در مطالبى كه محتاج به فكر صائب ونظر ثاقب است وچه در امورى كه متوقف بر طول باع وتثبّت واطلاع است ـ در امتداد عمرشان همه بر يك وتيره ونسق نباشد. كتابى كه در اوايل تحصيل وسن شباب نويسند در اتقان وضبط وجامعيت غالباً مشابهتى با آنچه در ايام تكميل واواخر عمر تأليف نمايند ندارد ، اگر چه در ذهن چنان مى آيد كه هر كتابى به هر عالمى نسبت دهند در زمان جلالت وبزرگى كه به تدريج شهور وسنين به آن جا رسيده تأليف نموده وحل آن كه چنان نيست ؛ چنانچه پوشيده نيست بر ناظر در مؤلفات اوايل سن ايشان واواخر آن.
[تأليف ابن طاووس لهوف را در سنين جوانى]
واين سيد جليل ، كتاب لهوف را در اوايل سن تأليف نموده ، وشاهد بر اين دعوى ، دو چيز است :
اول آن كه : طريقه ايشان در تمام مؤلفات كه موجود وعلما از آنها نقل كنند بر ذكر مأخذ نقل وسند روايت است به قدرى كه ميسور بود وبر آن واقف شدند ، به خلاف سيره ايشان در اين كتاب وكتاب مصباح الزائر كه در اين دو ذكرى از مأخذ وسند نيست ، ووجهى جز عدم اتقان تام در آن ايام وقلّت اطلاع ندارد. واز لهوف مختصرتر تأليف دارد مثل مجتنى ودر آن جا ابداً نقلى بى ذكر مأخذ ومستند نكرده.
پس اگر در نقل آن كتاب ايرادى شود منافات با بزرگى مقام وطول باع وكثرت اطلاعشان در احاديث وآثار ندارد ؛ زيرا كه آن درجات بعد از آن به تدريج پيدا شده.
دوم آن كه : سيد معظَّم مذكور در كتاب اجازات چون در مقام ذكر مؤلفات خود برآمدند تصريح نمودند كه : «من كتاب مصباح الزائر را در اوايل تكليف نوشتم» ، ودر اول لهوف