واين صحيح نيست ؛ براى اين كه تجرّد روح از مادّه ومدّه معلوم نيست ، بلكه آيات واخبار واكثر علماى شيعه ، روح را مانند ملائكه اجسام لطيفه وداراى ابعاد مى دانند ؛ يعنى بسيط است ليكن مجرّد از ماده ومدت نيست ، بلكه مجرد از تركيبات عناصر [و] امثال آنهاست. در هر صورت جنسيّت بين اين روح كه جسم لطيف وبراق كه از سنخ عالم بالذات [است] هست واين كلمه «براق» دليل تصحيف نمى تواند باشد ، بلى اين دليل بنا بر قول كسانى كه روح را مجرّد از ماده مى دانند قرينه تصحيف مى شود.
فائدة اُخرى [كلباسى وشخصى كه دعاى ندبه را در سامرا مى خواند]
از آقاى كلباسى شنيدم كه نقل مى كرد :
|
كسى دعاى ندبه را در سامره مى خوانده ، كسى او را گفته كه اين كلمه را در اين دعا : «وعرجت بروحه» مخوان بلكه «عرجت به» بخوان ؛ زيرا كه وجه اوّل كلمه ضالّة ومضلّة است ، وبعد آن شخص غائب شده است ، وقائل منطبق با امام زمان عليهالسلام مى نموده است. |
فائدة اُخرى [آيا «عرجت بروحه» كلام امام معصوم است؟]
عقيده مرحوم آقا ميرزا مهدى اين بوده كه «عرجت بروحه» كلام امام را نمى ماند ؛ شايد فحول علماى اعلام كه رؤساى شيعه بوده اند وحراست شيعه را در نظر داشتند ديده اند كه در قرون اول قول به روحانيت معراج معروف ونزديك به قبول عموم است ، به خلاف جسمانيّت آن كه عقول تا حدى از قبول آن به جهت عدم تمكّن از تعقل براى القائات شبهات از حكما وغيرهم ابا دارد ، اين عبارت را كه «به» بوده «بروحه» عوض كرده اند.
ونظير اين تصرّف در كلمات آنها ديده مى شود ؛ مثلاً معامله صدوق در نقل «زيارت جامعه» با آن همچنين «زيارت عرفه» كشف از امثال اين تصرفات مى كند كه متأخرين گفتند : وهذا مما يوجب سوء الظن بالعلماء ، وشايد اين عبارت تصحيف ايشان باشد وبر فرض «بوحه» بودن ، دلالت بر نفى جسم نمى كند.
اقول : وجه اول ايشان انحصار به تصرف علما ندارد ، شايد غير علماى فحول نيز اين كار را به جهت توافق آن با عقول خود كرده باشند ؛ چنان كه حاجى نورى فرموده : بعضى از صاحبان امراض قلبيه ... الخ.