به ملك طويل وسلطنت تامّه در دنيا وآن سلطنت آل محمد است.
قول او : «وسبحان ربّنا» وسبحان ، مفعول مطلق نوعى است يعنى : تسبيح مى كنم مثل تسبيح رب خودمان (مثل تسبيحى كه خدا ذات خود را به آن تسبيح كرده) ؛ چنانچه ابن هشام گفت ؛ زيرا كه هر تسبيح پسنديده نيست وهر تنزيه مرضىّ نه ، اين معنى در آن وقت است كه مصدر مبنى به فاعل باشد ، واگر مبنى به مفعول شود پس معنى واضح است يعنى : تسبيح مى كنم تسبيح ربّ معبود به حق (مثل آن تسبيحى كه مخلوقات براى رب معبود به حق مى كنند) نه معبودات باطله.
قول او : «إن» در «إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا» مخفَّفه از مثقَّله است وبه همين جهت لام در خبر كان [لمفعولاً] كه بعد از آن واقع است داخل شده.
بلاغت :
قول او : «حَبْلَ اللهِ الْمَتِينَ» تعبير به حبل از امير المؤمنين عليهالسلام استعاره مصرحّه است كه «مشبّه به» ذكر شده واراده كرده شده به آن «مشبَّه» ، ووجه شبه اسباب نجات بودن او است از غرق وحرق در مضيق بئر (در تنگناى چاه) ولجّه بحر ووسط دريا ، مانند غريق كه به هر گياه خشك وخس وخاشاك چنگ مى زند ، پس وقتى كه به حبل قويم ومتينى تمسك نمود وبه ريسمان با دوام ومحكمى چنگ زد منقصم نمى شود وگسيخته نگردد ومى رساند او را به ساحل ونجاتش مى دهد واز موت ومرگ مى رهاند ، پس آن همان نجات مسبب از اعتصام به حبل است.
پس همچنين غرق شونده در ظلمت هاى جهل وكفر ، نجات نيابد مگر به اعتصام به اسباب هدايتى كه از جانب خداى تعالى نصب كرده شده است ، وهمين است معنى انتساب به خدا ؛ زيرا كه اين حبل از جانب خداى تعالى آماده شده است.
وقول او : «متين» استعاره ترشيحيّه است براى بودن آن از ملائمات «مشبه به» چنانچه انشاب (در بدن ناخن به چيزى) از ملائمات اظفار است در «أنشبت المنيّة أظافرها» فرو برد مرگ چنگال ها وناخن هاى خود را.
وهمچنان است كلام در «صراط» پس آن استعاره مصرّحه است چنانچه «مستقيم» استعاره ترشيحيه است ، ووجه شب در تشبيه على عليهالسلام به صراط ، موصل به مطلوب بودن