الصفحه ٢٣٩ : است ، پس از آن گفته :
واگر
بصير منصفى به تدبير در آن كتب مطالعه كند ، بى تأمل تصديق
الصفحه ٢٠٠ : بر سر مطلب واحدى بر مى گردد كه آن عمده
است وآن همان مسئله تنزيل است ، به اين معنى كه على عليهالسلام
الصفحه ٢٩٠ : آيينه دل داند كه جز تقليد نيست (٣)
در ص ١٣٦ از علل الشرائع (٤)
در باب ١٢٧ گفته : باب العلة التي
الصفحه ٢٤٩ :
فائدة عجيبة [شيعه
بودن بزوفرى]
بايد دانست كه محمد بزوفرى در طرق
روايات خاصه وارد شده كه بنابر
الصفحه ٣٣٧ : نايب السلطنه شتافت ، در صورتى كه اعتقاد داشت كه فتح ونصرت
وپيروزى وغلبه با ايشان است وبه زودى اين احوال
الصفحه ٢٢ :
شوشتر است كه تراجم ايشان در كتب ديگر به چشم نمىخورد ومخصوصاً اطلاعاتى را در
شرح حال قاضى نور الله
الصفحه ١٨٢ :
در معراج محال شمردن
خرق والتيام در عوالم افلاك است ، پس چگونه پيغمبر صلىاللهعليهوآله
با بدن
الصفحه ٢٤١ :
نظر به مضمون اين
اخبار به طور عموم در امور مستحبه ، احاديث ضعيفه را مورد عمل قرار مى دهند ، ليكن
الصفحه ١٥ : جهت شناخت زندگى مردم آن دوران نيز امتياز خاصى
دارد ؛ چه در آن تنها مسائل علم كلام مورد بررسى قرار
الصفحه ٢٣٨ :
آن
ندارند ؛ زيرا كه در آن اخبار متعارضه ومتخالفه ومتشابهه ومعتبره وغير معتبره
الصفحه ٢٧٥ : محمد واحمد
را لااقل بايد ثقه بدانيم. پس دوران امر بين اين دو حال است چنان كه در موارد ديگر
كه با أبو
الصفحه ٣٥٦ :
واز
جمله دعاهاى روز جمعه كه از حضرت صادق عليهالسلام روايت شده وبايد در روز جمعه
الصفحه ١٦٣ : اين كه نيّت كردم در قلب از كشف غم وكربت با صدق توبه
وحسن رجوع واوبت ، ومىخواهم از خدا قبول اين خدمت
الصفحه ١٧٦ : عترتش ، وسلام فرستد سلام
فرستادنى ، اى پروردگار من! براى تو است حمد بر جريان قضاى تو در حق دوستانى كه
الصفحه ٣١٦ :
امضا گرديده است ، واين
عين عبارت اوست بعد از ذكر نامش در سابق :
فما
كان من شمائم