الصفحه ٢١٢ : معاصر ، ومحقق برجسته وخدوم ، بايسته ها وشايسته ها در اين
مجموعه وجز آن گفته ونوشته شده است.
سخن از
الصفحه ٢٥٤ : عظمت وشأن وشوكت ورياست وجلالت سلطان مزبور باشد ؛ چه در اين
صورت آن علاقه مند از ديدن وبه خاطر آوردن
الصفحه ٣٣٠ : خروج
با نايب السلطنة ولياقت حضور در اردوى او را براى جلوگيرى وجنگ نداشتند گرد
آورده وبديشان فرمان داد
الصفحه ٣٤٩ : نظيره في
الحرفة ، ويألفه ولا يفارقه.
در منتهى الإرب گفته :
«عمل
رصيف» كار استوار
الصفحه ٣٨٢ :
[حديث بزوفرى در كتاب هاى حديثى متأخر].............................. ٢٥٦
[ملاحظاتى در كيفيت نقل
الصفحه ٣١٢ : : در
خاتمه كتاب مذكور كه در بيان امورى است گفته :
الثالث
: في بيان من روى عنهم من
الصفحه ٢٢٩ :
وبنابر تصريح محدث نورى تأليف اين جلد
بعد از جلد مزار بوده است [و] سندى را كه در كتاب زاد المعاد
الصفحه ٢٤٠ : ذكر شود در اين كتاب از زيارات ودعوات
، تمام آنها مروى است از معصوم عليهالسلام
به سند صحيح حتى به
الصفحه ٢٧٨ : با وجود آنها در موقع مقايسه ، وحال آن كه قابل قياس
نيستند.
در «باب استحباب استشعار الحزف في
العيدين
الصفحه ٣٣٤ :
پس
نيز وجود مبارك امير المؤمنين عليهالسلام را ديد كه به محلى كه والد مرحوم در
الصفحه ٣٥٨ :
نيست ، بلكه مجرد از تركيبات عناصر [و] امثال آنهاست. در هر صورت جنسيّت بين اين
روح كه جسم لطيف وبراق كه
الصفحه ١٩٤ : صلىاللهعليهوآله فرمود همين كلام را وحال
آن كه جمع بسيارى از اشراف وبزرگان در پيشش بودند ، آن قدر كه هفتاد هزار را
الصفحه ٣١٧ : است :
قول تفريشى اين است در بيان ترجمه أحمد
بن إدريس : أحمد بن إدريس بن أحمد أبو عليّ الاشعريّ
الصفحه ١٧٢ :
جُعل اللسان على الفؤاد دليلاً (٢)
(به درستى كه كلام در دل است وجز اين نيست كه
زبان بر دل دليل
الصفحه ١٧٨ : بكّ آن يعنى دقّ وكوبيدنش گردن هاى گردنكشان را
، يا به جهت زحمت دادن مردم بعضى مر بعضى ديگر را در طواف