صلوات خدا بر ايشان ـ براى استكمال وكامل بودنشان از جميع جهات ، نقص نيست در آنان تا كامل گردد به حبّ احدى يا به تبعيّت ديگرى ، حتى اين كه مشهور ميان علما عدم عود فايده از صلوات است نسبت بديشان ؛ چنانچه همان ظاهر بعضى از فقرات زيارت جامعه است آن جا كه فرمود : «وَجَعَلَ صَلاتَنا عَلَيْكُمْ ، وَمَا خَصَّنا بِهِ مِنْ زِيَارَتِكُمْ ، زِيَادَةً لَنا ، وكَفّارَةً لِذُنُوبِنَا ، وطيبَاً لِأَنْفُسِنَا» وقرار داد صلوات ودرودهاى ما را بر شما وآنچه مخصوص كرد ما را به آن از دوستى تان ، پاكى براى خلقت ما وكفاره به گناهان ما وپاكيزگى براى نفْس هايمان.
آرى از شهيد ثانى وسيد جزايرى قدسسرهما ظاهر مى شود جواز رجوع فايده به ايشان ؛ به سبب اين كه ماده قابل وفيض غير متناهى است ، وعبارت زيارت از اين معنى ابا كننده ومانع نيست چنانچه آن واضح است ؛ چه به درستى كه نظر در آن عبارت به غرض اصلى وفايده منظوره است ، پس غرض از صلوات فرستادن بر ايشان تكفير ذنوبِ است ، ومنافات نيست كامل شدن مراتبشان را با تكفير ذنوب صلوات فرستندگان ، براى آن كه اثبات شىء نفى ما عدا نمى كند وثابت نمودن چيزى عدم ثبوت ديگرى را نمى رساند.
ترجمه :
تا منتهى نمودى امر نبوت را به سوى برگزيده وشايسته ات محمد صلىاللهعليهوآله ، پس گرديد چنانچه او را پسنديده بودى آقاى كسانى كه آفريده بودى ، وبرگزيده آنهايى كه برگزيده بودى وبهترين كسانى كه گرامى داشته بودى ، وعزيزترين آنهايى كه عمادشان قرار دادى بر پيغمبران خود ، وبرانگيختى او را به سوى جن وانس از بندگان خود ، وبه زير پايش گردانيدى مشرق ها ومغرب هاى خود را ، ومسخر كردى برايش براق را ، وبه معراج بردى او را ـ يا روحش را ـ به سوى آسمانت ، وبه او امانت سپردى علم گذشته وآينده را تا روز قيامت.
بعد از آن در مدينه نصرت دادى او را با رعب كه در قلب دشمنانش انداختى ، واحاطه دادى او را با جبرئيل وميكائيل كه علامتدار بودند ، واو را وعده دادى كه دينش را بر تمام اديان غالب سازى اگر چه مشركين نخواهند.
واينها بعد از آن بود كه او را مكان دادى در قرارگاه صادقين از اهلش (گويا مراد اين باشد كه نزد اهل وقومش او را صادق وامين مى گفتند) ، وقرار دادى برايش وبراى آنها ـ