مردم به اندازه قدر عقلهايشان) ، پس متمكّن نشدند از آشكار كردن مراتب فصاحت وبلاغت با اشخاص مخاطبين سائلين از احكام ، براى نبودن قابليّتشان غالب اوقات تكلّم را مگر بر نحو واضحتر وآشكارتر به طريق ساده ، بلكه بسا وقتها به بيانات واضحه هم ملتفت نمىشدند ، پس كمالشان مذخور بود نزد ايشان [و] اتّفاق نيفتاد ايشان را موردى براى اظهار مذخوراتشان از مكنونات بلاغت مگر در امثال ادعيه ومناجات.
پس بدين جهت ادعيه مأثوره از آنان ـ سلام خدا بر ايشان ـ قابل توجه بلكه غالب آنها محتاج به آشكار كردن وآگاهانيدن واكثر آنها نيازمند به بيان در فهميدن ودانستن گرديد ؛ آيا نمىبينى «دعاى عديله» و «صباح» را كه متوقف است عبارات آنها به بيان در واضح كردن؟ وهمچنين است «دعاى كميل» و «سمات» ، وهكذا ساير ادعيه محتويه بر عبارات مشكله وغامض عبارات ، واز اين قبيل است «دعاى ندبه» خصوصاً اواخر آن مشتمل است بر مطالب دشوار.
واز معلومات است اين كه غرض از دعا وآن رسيدن به مطالب دنيا واُخراست ، وحاصل نمىشود مگر پس از فهميدن معناى دعا ، ومانند قرائت در نماز نيست در تعلق غرض به الفاظ ، بلكه مقصود آن معنى است ، و «انشاء» جز اين نيست كه متعلق مىگردد معنى به آن و «فهميدن» معنى نيست طلب را پيش از تصور مطلوب ، بلكه آن مثل عاشق شدن وخود را عاشق پنداشتن يكى از پادشاهان گذشته است وقتى كه باب تعشق وقصههاى بعضى از عاشقان را شنيد ، پس عاشق شد پادشاه بدون معشوق ، وگفت بعد از ماهى وزير را : براى من معشوقى طلب كن وبياب ؛ زيرا كه مدّت يك ماه است عاشق شده ام!
سوگند به عمرم به درستى كه تلاوت ادعيه مر طايفه عوام را ـ كه ابداً بع معنى ملتفت نيستند ـ نيست در آن جهت نيكويى تا تدارك ديده شود به سبب آن وقتهاى مضيّقه ، بلكه بهتر امثال آنان را اين كه بخوانند پروردگار خود را به هر زبانى كه مىفهمند ومىتوانند ؛ آيا نمىبينى اين كه صاحب سواد ناقص بسيار وقت ها بعضى عبارات را مىخواند پس عوض مدح ، قدح وعوض دعا لعنت مىشود؟!
وشهرت يافته اين كه مردى از ناقصان ، زيارت حضرت سيد الشهداء ـ روحي له