التكليف ونشأة العمل. واتصال يوم الغيبة بغده ـ وهو يوم الظهور ـ بانقضاء الغيبة ؛ إذ لا يتصل زمان بزمان إلا بانقضائه.
قوله : «متى ترانا ونراك» يعني متى تظهر بحيث تُرى علانيةً كسائر الأشخاص بمنظر من الخلق ومسمع ، ولكن بهيئة الرئاسة العامة قد نشرت لواء النصر.
قوله : «تُرى» مفعول ثان أو حال عن الكاف في «نراك» ، أي : نراك مرئياً دائماً على حالة الظفر والغلبة.
الترجمة :
جانم قربان تو اى كسى كه غايب است اما از ما بىخبر نيست ، جانم فداى تو كه دور است از اعمال ناپسنديده ما ، جانم فداى تو كه آرزوى هر شوقمند است كه آرزويش كرده از مؤمن ومؤمنه ، كه يادش كرده ناله مىنمايند ، جانم قربان تو كه هم عهد وتوأمِ عزتى است كه بالا ندارد ، جانم فداى تو كه صاحب بزرگى است كه پاداش ندارد ، جانم فداى تو كه نعمت قديمى است [كه] شبيه ندارد ، جانم فداى تو كه پارچه شرافتى است [كه] برابر ندارد.
تا چه زمان داد زنم در خصوص تو اى آقاى من؟ تا چه زمان وكدام خطاب بلند را در حق تو بيان كنم يا عرابت مخفى را؟
دشوار است به من كه جواب داده شوم از غير تو كه جايت را گرفته ومثل بچه سوم را پيچانند ، دشوار است به من كه به تو گريه كنم ومخلوق ، تو را خوار كنند ، دشوار است به من كه جارى شود بر تو عوض آنها آنگه جارى مىشود از زحمت استتار ومحنت اظطرار.
آيا يارى كنندهاى هست كه در گريه با هم شده تا امتداد دهم به همراهى وى ناله وگريه را؟ آيا جزع كنندهاى هست تا كمك كنم به جزعش وقتى كه خالى شد؟
بنال بلبل اگر با منت سر يارى است |
|
كه هر دو عاشق زاريم كار ما زارى است |
آيا به چشم كسى خار افتاده در اين قضيه غيبت تا چشم من هم همراهش شود؟ آيا به سوى تو ـ اى پسر احد ـ راهى هست كه به تو رسيده شود؟ آيا متصل مىشود روز محنت ما به فردايش كه روز ظهور وسلطنت تو است تا با هم راه رويم؟
كدام وقت وارد خواهيم شد به چشمههاى تو كه سيراب كننده است تا سيراب شويم؟