فرمود :
|
اگر [در] عبارت «عن» مى بود ظهور داشت در اين كه ترحم از صاحب كتاب است ، ليكن در موقع «قال» امر بر خلاف اين است ؛ براى اين كه «قال» ظهور در حكايت دارد. بنابراين لفظ مخصوص راوى از شيخ خواهد بود كه نسبت به شيخ خود اظهار تعظيم مى كند وطلب رحمت مى نمايد. |
حاصل اين كه : در «قال» ظهورى هست نسبت به اين كه ترحم از ناقل وراوى متوسط است ودر «عن» امر بر خلاف است. بنابراين ترضى در سند ندبه از ابن أبي قرة ودر أمالي ابن الشيخ از مفيد خواهد بود ، وبديهى است كه ترضى وترحم مطلقاً مفيد تعظيم وتجليل است ، بلكه بنابر نقل صاحب روضات از خواجويى قدسسره عديل تعديل واماره تعويل است مخصوصاً اگر از اجلّا صادر شود مانند مفيد وابن أبي قره ومخصوصاً اگر در ما قبل وما بعد ين شخص بزرگان ديگر باشد ، وترضى وترحم به اين مختص باشد مانند اين مورد كه ما قبل مفيد وما بعد پدر محمد كه على بن الحسين بن سفيان باشد (بديهى است اين امر دوم در صورتى جارى خواهد بود كه بنا را بر وجود اين ترحم از صاحب كتاب بگذاريم نه از راوى از شيخ ، چنان كه آن شق دوم را اختيار كرديم ، پس در اين جا نسبت به مفيد نخواهد بود) ومخصوصاً اگر مكرر شود.
اگر بگويى كه اين استظهار بى مورد است.
خواهيم گفت : در اين صورت نيز مدعا حاصل است ؛ چه در اين موقع مترحم ومترضى ابن المشهدى وسيد ابن طاووس وابن الشيخ خواهد بود وتخصيص ايشان محمد بزوفرى را به ترحم وترضى با وجود بزرگان مسلم التعظيم در سند مفيد ، نهايت تجليل كه بالاتر از توثيق است از ايشان در حق اين شخص خواهد بود ؛ چه كشف از اين خواهد كرد كه او مقام بزرگى را دارا بوده است كه از بين ايشان بالاختصاص لايق تعظيم خاص شده است.
ممكن است بگوييم كه : اين تخصيص براى اين بوده است كه چون بقيه بزرگان سند ، در كتب رجال عنوان شده بوده اند ، لذا از تجليلشان ساكت مانده اند ، ليكن چون صاحب عنوان بر عكس بوده ، لذا خواسته اند به جلالت او اشاره كنند.
بنابراين ، در مقام دوم ـ يعنى اگر بنابر وجود ترضى وترحم از صاحب كتاب گذاشته