تكرار آن صرف نظر نموده است ـ وامثال اينها از علل متكثّره كه هر فرد فرد آن ها براى اهل انصاف كافى است ـ از آن تصريح صرف نظر شده وبه اين تلويح اكتفا گرديده است.
وبعد از تدبّر فرقى در ميان اين دو نسبت نخواهد بود ؛ چه احتمال نمى رود كه كسى در اين معنى شبهه كند كه چنان كه نسبت دادن به امام [با] تصريح كلام به عمل مى آيد مثل اين كه بگويد : «فلان امام چنين فرموده ، ومن از فلان امام چنين شنيدم ...» وامثال اينها ، همين طور با اكتفا به قرائن وشواهد واتّكا به امارات وعلامات دالّه بر آن حاصل مى گردد ، مانند مورد مذكور كه در كتب نظاير بسيار دارد.
وكسى كه تأمّل در سيره قدماى اصحاب وروات آن دوره ـ كه خودِ قائل اين كلام ، محمّد بزوفرى قدسسره ، نيز از آنهاست ـ بنمايد بى شبهه خواهد دانست [كه] ملاحظه سيره قدما در نقل مضمرات ـ با وجود آن مداقّه وباريك بينى كه در ميان مشايخ وثقات اهل روايت آن دوره مرسوم ومتداول بوده است مى توان گفت كه : ـ از حدّ اعتدال گذشته ومتمايل به جانب افراط شده بود.
چگونه مثل بزوفرى شخص جليل القدرى ـ كه بيان جلالتش خواهد آمد ـ مى تواند زيارتى از خودش انشاء كند يا از كس ديگرى مثل خود كه معصوم نبوده باشد آن را در كتاب خود نقل نمايد ، وبراى ديگران هم دستور العمل بدهد كه آن را بخوانند؟! اينها همه سهل است ، بلكه ترقّى كرده وبراى آن وقت مخصوصى تعيين نمايد ، وبلكه به تعيين وقت عادى هم مانند ساير ايام هفته اكتفا نكرده وقرائت آن را به اشرف اوقات وافضل ايام كه اعياد اربعه باشد مخصوص نمايد!
گمان ندارم كسى بعد از تدبّر در خصوصيّات مذكوره بتواند جسارت كند مثل اين نسبت را به مثل بزوفرى عالم جليلى بدهد ؛ چه اين نسبت را به ادنى كسى از ارباب علم نمى توان داد ، تا چه رسد به اعلا شخص آنها وبرترين ايشان در علم وفضل ـ چنان كه اين معنى خود اثبات خواهد شد ـ مخصوصاً [در] نماز ، بالخصوص كه نماز دوازده ركعتى باشد!
وبنا به روايت سيّد قدسسره كه در آخر دعا نماز نيز نقل نموده است ، اين بيان ، محكم تر وحقيقتش روشن تر مى شود ؛ چه قدر خصوصيت ، بيشتر باشد قرينه دالّه بر صدور آن از ساحت معصوم به همان قدر تقويت خواهد يافت ؛ براى اين كه هر كدام از اين خصوصيات كه ذكر مى شود اگر از معصوم پرسيده باشد از اقسام واضحه بدعت خواهد بود.