وخلافته بلا فصل وعدمه ، فهو ميزان الإيمان كما أنه ميزان الأنساب ، على ما في الأخبار المعتبرة أنه : لا يبغضه إلا ولد الزنا. وكذلك هو ميزان الأعمال ، فكل عمل يصدر لا بولايته فهو مردود ولا يعبأ به في الآخرة.
بعثنا الله تعالى على ولايته ، وحشرنا في زمرته وتحت لواء شفاعته.
الترجمة :
پس زمانى كه منقضى گرديد روزگار پيغمبر خاتم «ص» بر پا داشت دوست خود على بن ابي طالب را ـ صلوات بر آنها وبر آل آنها باد ـ هدايت كننده ؛ زيرا كه پيغمبر ترساننده بود وبراى هر قوم ، هدايت كننده [اى] هست.
پس گفت پيغمبر وحال آن كه قوم در پيش منبرش بودند : هر كس من مولاى او باشم پس اين على است مولاى او. پروردگارا! دوست دار هر كه دوستش بدارد ودشمن بدار هر كه دشمنش بدارد ، ويارى كن هر كه او را يارى نمايد ، وخوار كن هر كه او را خوار نمايد. وگفت : هر كه بوده باشم من پيغمبر او ، پس على است امير او. وگفت : من وعلى از يك درختى مىباشيم وساير مخلوقات از درختهاى متعدده هستند. ونازل كرد او را به منزله هارون از موسى مگر اين كه بعد از من پيغمبرى نيست ، وتزويج نمود به وى خانم زنان عالميان را ، وحلال نمود برايش از مسجد خود هر چه براى خود حلال بود ، وفرو بست تمام درهاى مردم را كه به مسجد باز شده بود الا درِ او را. پس از آن امانت گذاشت در نزد وى علم وحكمت را ، پس گفت : من شهر علم هستم وعلى در اوست ، پس هر كس اراده كند حكمت را بايد از درش بيايد. پس گفت برايش ؛ تو برادر منى ووصى منى ووارث منى ، گوشت تو از گوشت من است ، وخون تو از خون من است ، وسازش با تو سازش [با] من است ، وجنگ با تو جنگ با من است ، وايمان ، آغشته [به] خون وگوشت تو است ، چنانچه أغشته [به] گوشت وخون من است ، وتو فرداى قيامت بر سر حوض كوثر جانشين منى ، وتو ادا مىكنى دين مرا ووفا مىكنى به وعدههاى من ، وشيعيان تو به روى منبرها از نور مىباشند كه سفيد است روهاى آنها ، در اطراف من مىباشند در بهشت ، وآنها همسايگان مناند ، واگر نبودى تو يا على! شناخته نمىشد مؤمنان بعد از من.