الصفحه ١٤٨ : وفرع» گفته ميشود نظر به اشتقاق ، كه مشتقّ منه را اصل ، ومشتقّ را
فرع گويند چنانچه در بحث اشتقاق متذكّر
الصفحه ٣١١ :
، وغير اينها كه در كتب لغت مشاهدة ميشود ، واز بعضى آنها فعل مشتق مينمايند ،
مانند : «يهيه بالابل : قال
الصفحه ٣٥٧ :
اسم مفعول آن است
كه آن بر وجه وقوع است ، وبا ديگر مشتقّات آن است كه آنها دلالت بر معنائى اضافة
بر
الصفحه ٣٧٩ : وزمين وغير آن است.
واسم آلت غير
مشتقّ نيز در كلام بسيار است ، مانند" قدوم : تيشه ، فاس : تبر ، سكّين
الصفحه ٣٨٥ :
خياتام"
وخاتمة بمعنى دوم وسوم است ، وبراى مشتقّات غير از آنها كه مذكور شد صيغه هاى
نادرى هست كه در
الصفحه ١١ : )
اسم بر دو قسم است
: مصدر وغير مصدر.
مصدر : مادّه
وريشه فعل است ، وفعل از آن ساخته ومشتقّ ميگردد
الصفحه ٢٢ : است ، پس هريك از صيغه ها از مادّه واصل كه مصدر است مشتقّ وساخته شده ، ولى
ترتيب چنان است كه ماضى از
الصفحه ٢٣ :
از مضارع مشتق
ميباشد ، وتفصيل آنها بدين قرار است :
١ ـ ضرب : از مصدر
كه ضرب است گرفته شده به
الصفحه ٥٠ : صفت يا فعل مشتق نمائى
ومفعول دوم قرار دهى ، وبگوئى : " وجدت زيدا كبيرا : يافتم زيد را بزرگ ،
وجدت
الصفحه ٥٦ : اين
دو مثال «ضرر وبلاء» فاعل ، و «زيد وخالد» مفعول است.
لكن از لفظ فاعل ،
فعلى مشتقّ ميكنند ، ومفعول
الصفحه ٨٨ : خواهد آمد.
(٧ ـ استعمال)
استعمال : بكار
زدن است ، يعنى فاعل ماده اى كه فعل از آن مشتقّ شده بكار زند
الصفحه ٩٦ :
واقعيّت دار مينماياند.
(٣ ـ تدريج)
تدريج از درجة
مشتقّ است ، ودرجة در لغت : پله است ، وتدريج : هرگونه
الصفحه ٩٧ : بكسانى از شما كه تسلّل ميكنند ـ نور ـ ٢٤
ـ ٦٣» «تسلّل» از «سلّ» مشتقّ است ، وسلّ : بيرون كشيدن چيزى است
الصفحه ٩٨ : كه فعل از آن مشتق
است در بر كرده است ، مانند :
«تقمّص زيد : زيد
قميص در بر كرد» قميص : پيراهن است
الصفحه ١١٥ : ، اعشوشبت ، اعشوشبنا ، اعشيشابا» ثلاثى مجردش «عشب
، يعشب ، عشبا» است ، اين فعل از «عشب» مشتقّ است ، وعشب