شافية ، كافية ، وافية ، والية ، جائية ، سائية «ودو صيغه اخير مذكّرش» جاء وساء «است ، در اصل» جايئ وساوئ «بوده ، ياؤ وواو چنانچه ، در معتل العين گفته شد به همزة قلب شد» جاءئ وساءئ گرديد ، همزه دوم را قلب به ياء نمودند تا اجتماع همزتين نشود ، پس اعلال «رامى» در آنها عمل شد ، «جاء وساء» گرديد ، وهمچنين است هر چه مانند آنها است.
(صفت مشبهة)
اسمى است كه دلالت ميكند بر حدث وذاتى بر وجه اتّصاف.
وآن بر بيست وزن آمده ، وهيچ كدام از آنها قياسى نيست ، مگر بطور غالب ، چنانچه اسم فاعل ومفعول قياسى است بطور كلّىّ :
١ ـ «فعل» مانند «صعب : دشوار ، شيخ : پيرمرد».
٢ ـ «فعل» مانند «صلب : سخت ، صفر ، خالى ، حلو : شيرين حرّ : آزاد».
٣ ـ «فعل» مانند «صفر : خالى ، بكر : دوشيزه».
٤ ـ " فعل" مانند" حسن : نيكو ، يبس : خشك ، صدع : كم گوشت ، قطط : پيچان مو ، قرس : منجمد از آب وروغن وغير آن.
٥ ـ " فعل" مانند" يقظ : بيدار ، عجل : شتابنده ، طمع : آزمند ، نجد : پهلوان ، وقل : كوه پيما از اسب وغير آن".
٦ ـ " فعل" مانند" فرح : شادمان ، حذر : بيمناك ، دنف : هميشه بيمار ، حرج : تنگ ، قمن : سزاوار".
٧ ـ " فعل" مانند" كفو : همتا ، غفل : بى نام ونشان از