و «استحوذ ، يستحوذ ، استحواذا : مستولى شدن ، فهو مستحوذ» ، وامثال اينها :
«معتلّ اللّام» از ثلاثى مجرد وغير آن لام الفعل از اسم فاعلش حذف ميشود اگر منوّن باشد ، مانند «قاض» در اصل «قاضى» بوده ، ضمّة بر ياء ثقيل بود حذف كردند ، ميان ياء وتنوين التقاء ساكنين شد ، ياء را حذف كردند ، وتنوين به كسره ضاد ملحق گرديد «قاض» شد ، واين اعلال در صورتى است كه آخر كلمة مضموم يا مكسور باشد ، ولى مفتوح اعلال نميشود ، و «قاضيا» ميگويند ، وهمچنين «واق كه واقى وراو كه راوى ومعط كه معطى ومقوّ كه مقوّى ومرام كه مرامى ومساو كه مساوى ومقتض كه مقتضى ومنقض كه منقضى ومتعصّ كه متعصّى ومتقاض كه متقاضى ومستحى كه مستحيى ومرعو كه مرعوى ومعرور ، كه معرورى ومسلق كه مسلقى ومتجعب كه متجعبى ومعلند كه معلندى» بوده ، واينها در صورت فتحة «واقيا وراويا ومعطيا ومقوّيا ومراميا ومساويا ومقتضيا ومنقضيا ومتعصّيا ومتقاضيا ومستحييا ومرعويا ومعروريا ومسلقيا ومتجعبيا ومعلنديا» گفته ميشود.
(اسم مفعول)
اسمى است كه دلالت ميكند بر حدث وذاتى بر وجه وقوع ، يعنى : اسم مفعول دلالت ميكند كه حدث از فاعلى بر ذاتى واقع است.
(وزن اسم مفعول)
در ثلاثى مجرد بر وزن «مفعول» است ، واز مضارع مجهول مشتقّ ميشود ، مانند «مضروب» گفته اند : در اصل «يضرب» بوده ، حرف