الصفحه ٣٦٤ : باشد قلب به ياء ميگردد ، ودر هرصورت ياء زائدة در
لام الفعل ادغام ميشود ، مانند" علىّ" ولىّ ، قوىّ
الصفحه ٣٦٦ : ، ظمآن ، هيمان ، صديان : هرچهار بمعنى تشنه ،
جوعان ، غرثان ، علهان : هر سه بمعنى گرسنه ، سكران : مست
الصفحه ٣٦٨ : معتلّ اللّام قلب به همزة ميگردد ، چون حرف علّة پس از الف زائدة
واقع شده ، مانند «سقّاء ، دعّاء» كه
الصفحه ٣٧٦ : "
يعنى از عذاب دنيا.
٣ ـ با اضافة به
اسم معرفة ، مانند («وَلَتَجِدَنَّهُمْ
أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى
الصفحه ٣٨١ : ، وگرنه" ملعوب وملعون ومضحوك عليه"
گفته ميشود.
٦ ـ گاهى
وزن" فعيل" بمعنى" مفعل يا مفاعل" استعمال ميشود
الصفحه ٣٨٧ : مجرّد مصغّر ميشود چنانچه گفته شد ، واگر
يك حرف علّة زيادة دارد حكمش در احكام اعلال خواهد آمد.
واگر دو
الصفحه ٤٠٥ : را مفتوح ميكنى
اگر نباشد مانند «علىّ ، رضىّ ، تقىّ ، نقىّ ، عدىّ ، نبىّ ، قصىّ ، جدىّ ، قضيّة ،
صفيّة
الصفحه ٤١٧ : " زيرا عشرون جمع عشر نيست ، چه اگر بود معنايش سى بود نه بيست ،
وهمچنين ديگر آنها ، و" علّيّون : عالم
الصفحه ٤٢٢ : الف گردد
چون حرف علّة وماقبلش مفتوح است.
وگاهى غير اسم
فاعل معتل اللام جمعش بر اين وزن آمده ، مانند
الصفحه ٤٣٤ :
الجموع اگر پس از الف تكسير حرف علّة واقع شود اگر اصلى است قلب به همزة نميشود ،
واگر زائد است ميشود
الصفحه ٤٤٣ : ، ولى عشرة در تركيب طبق قاعدة است ، در
قرآن است «عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ : بر جهنّم نوزده ملك گماشته
الصفحه ٤٤٨ : على نبيّنا وآله وعليهمالسلام ، يكى از انبياء اولى العزم است ، گفته اند لفظ مركّب است
از «مؤوسى» ومو
الصفحه ٤٥١ : ، وابو علىّ فارسى گفته : چون مقتضى حذف در فرع نيست مخترعون بايد گفت ،
وقول جمهور بهتر است زيرا در منظور
الصفحه ٤٥٣ : تعالى ، وله الحمد اوّلا وآخرا وظاهرا وباطنا ، وصلّى الله على اشرف
خليقته محمّد وآله الاكرمين الاطيبين.
الصفحه ٤٥٨ :
١٩٥
حروف علّة سه است
١٧٩
مضاعف از باب افعلال
١٩٦
اقسام فعل