هم در يك كلمة اعلال واقع نميشود چنانچه نظيرش در لفيف مقرون خواهد آمد ، واز اين باب يك ماده ديگر بيش نيافتم ، وآن «اقتوى ، يقتوى ، اقتو ، اقتواء : استخدام كردن است» كه اصلش «اقتوّ ، يقتوّ» بوده ، وبعضى مانند زمخشرى چنانچه در تاج العروس نقل كرده آن را از باب افتعال گرفته اند ، لكن خطاء است ، زيرا ثلاثى مجردش «قتا ، يقتو ، اقت ، قتوا وقتا ومقتى» است بمعنى خدمت كردن ، وتاء در اينجا عين الفعل است ودر باب افتعال زائد است.
واز باب افعيلال معتلّ اللّام نيافتم ، جز آنكه صاحب تاج العروس بمناسبتى در ماده «قتو» گفته : «رجل مغزوى ومغزاوى واصلها مغزوّ ومغزاو والفعل اغزوّ واغزاوّ كاحمرّ واحمارّ» ومعنايش را نگفته ، ولى ، معنايش از جهت مادّه كلمة گويا جنگ وغارت كردن باشد.
" باب افعيعال" : " اعلولى ، اعلوليا ، اعلولوا ، اعلولت ، اعلولتا ، اعلولين ، اعلوليت ، اعلوليتما ، اعلوليتم ، اعلوليت ، اعلوليتما ، اعلوليتنّ ، اعلوليت ، اعلولينا ، اعليلاء : بالا بردن ـ يعلولى ، يعلوليان ، يعلولون ، تعلولى ، تعلوليان ، يعلولين ، تعلولى ، تعلوليان ، تعلولون ، تعلولين ، تعلوليان ، تعلولين ، اعلولى ، نعلولى ـ ليعلول ، ليعلوليا ، ليعلولوا ، لتعلول ، لتعلوليا ، ليعلولين ، اعلول ، اعلوليا ، اعلولوا ، اعلولى ، اعلوليا ، اعلولين ، لاعلول ، لنعلول" واوى است ، ثلاثى مجردش" علا ، يعلو ، اعل ، علوّا : بالا بودن «است. ومانند آن» اغلولى ، يغلولى ، اغلول ، اغليلاء : بلند ودر هم پيچيده شدن درخت وگياه وغير آن".