الصفحه ١٦ : را نامى است ، براى مثال «ضرب ـ زدن»
را ميآوريم ، وآن چهارده صيغه ونامهاى آنها بدين ترتيب است
الصفحه ٢٣ :
از مضارع مشتق
ميباشد ، وتفصيل آنها بدين قرار است :
١ ـ ضرب : از مصدر
كه ضرب است گرفته شده به
الصفحه ٢٥ :
تابع چهارده صيغه مضارع است ، يعنى هريك از صيغه هاى امر از هريك از صيغه هاى
مضارع گرفته شده ، بدين قرار
الصفحه ٢٧ : وآخر آنها
بدين گونه :
شش صيغه غائب ودو
صيغه متكلم در اولش لام مكسورى آورده ميشود ، وشش صيغه حاضر در
الصفحه ٨٤ : بدى كه
با كوشش بدست آورده ـ بقره ـ ٢ ـ ٢٨٦.» يعنى نيكيهائى كه كرده هرچه باشد برايش نفع
وثواب دارد
الصفحه ٨٧ : : بلائى است كه انسان بدان امتحان شود.
«اظّلف بكر : بكر
در اظلوفة واقع گشت» اظلوفة : زمين سنگلاخ است
الصفحه ٩٠ :
وزن «يتفعّل» است ، به اضافةكردن حرف مضارع بر سر ماضى ، بدون تغيير ديگرى جز حركت
لام الفعل.
شش صيغه
الصفحه ١٠٧ :
كسانى كه رخسارشان سياه شده گويندشان : كافر شديد پس از ايمانتان؟!! پس بچشيد عذاب
را بدان سبب كه كافر شديد
الصفحه ١٢٠ : ، توسوسان ، توسوسن ، اوسوس ، نوسوس ، وسوسة ووسواسا : بدانديشيدن وانديشه
بد در دل ديگرى انداختن».
امثله امر
الصفحه ١٨٩ :
و «خطيئة : ناروا»
كه «خطيّة» و «سوءت : بد كردى» كه «سوت» و «كفوء : همتا» كه «كفو» گفته ميشود
الصفحه ١٩٢ : ، اريتنّ ،
اريت ، ارينا».
صيغه هاى مضارع
بدين گونه است :
«يرى ، يريان ،
يرون ، ترى ، تريان ، يرين ، ترى
الصفحه ٢٠٢ : آورده ميشود طبق قاعده
اى كه مذكور شد ياء قلب به واو ميگردد ، ومثال معتل الفاء يائى با مضاعف ومهموز
بدين
الصفحه ٢١٣ : " هيؤ ، يهيؤ ، اهيؤ ، هياة وهياءة : زيبا پيكر
بودن" كه از باب" شرف ، يشرف ، آمده وبدون اعلال تلفّظ شده
الصفحه ٢٤١ : بدى ونادانى وپشيمان شدن بر ترك كارى ـ يرعوى ، يرعويان ،
يرعوون ، ترعوى ، ترعويان ، يرعوين ، ترعوى
الصفحه ٢٦٠ : " الان ، يلين ، الن ، الانة : نرم كردن" واين ماده در باب افعال
بدون اعلال نيز استعمال شده ، چنانچه گوئى