اشعث ، آدم ، اقطع ، اجذم ، احمق ، اكدر ، احور ، انجل ، اشلّ ، اوقص ، آدر ، اصدأ".
مؤنث اين وزن بر وزن «فعلاء» است ، چنانچه گوئى : " حمراء ، صفراء ، بيضاء ، عمياء ، عوراء ، شعثاء ، ادماء ، قطعاء ، جذماء ، حمقاء ، كدراء ، حوراء ، نجلاء ، شلّاء ، وقصاء ، ادراء ، صداء" ، ومونثش گاهى بر وزن" فعلاء" آمده ، مانند" نفساء : زائيده ، عشراء : شترى كه نزديك زائيدنش شده.
واعلال اين وزن آن است كه مهموز الفاء در مذكرش قلب به الف ميشود ، چنانچه" آدم : گندم گون وآدر : تناس پاره شده" در اصل" اءدم واءدر" بوده ، ومعتل اللام در مذكر قلب به الف ميشود ، مانند اعمى : كور ، احوى : سرخ سير" در اصل" اعمى واحوو" بوده ، مونثش" حوّاء" است ، واين وزن از مصادرى مشتقّ ميشود كه بمعنى رنگ وعيب ميباشد.
١٩ ـ " فعلان" مانند" عطشان ، ظمآن ، هيمان ، صديان : هرچهار بمعنى تشنه ، جوعان ، غرثان ، علهان : هر سه بمعنى گرسنه ، سكران : مست ، شهوان : با اشتهاء ، لهفان ، حرّان ، تكلان : هرسه بمعنى مصيبت زده دل سوخته ، غضبان : خشمناك ، غيران : غيرتمند ، خزيان : شرمنده ، ريّان : سيراب ودر اين وزن هيچگونه اعلالى نيست ، مگر يك مورد كه گفته ميشود.
ومؤنثش با تاء تانيث ، وهم الف مقصورة ميآيد ، مانند" عطشانة وعطشى ، جوعى ، سكرانة وسكرى ، شهوى ، غضبى و