حال مشاهده كرد از دير فرود آمد وپيش حضرت امير بايستاد وپرسيد كه تو پيغمبر مرسلى؟ فرمود : كه نى ، پس گفته كه : تو فرشته مقربي؟ فرمود كه : نى ، پس گفت كه : تو چه كسى؟ فرمود كه : من وصى پيغمبر محمد بن عبد الله خاتم المرسلين صلىاللهعليهوسلم هستم.
راهب گفت : دست بيار كه من مسلمان مى شوم ، حضرت امير كرم الله وجهه دست بوى داد ، او گفت : أشهد أن لا اله إلا الله وأشهد أن محمدا رسول الله وأشهد أنك وصي رسول الله ، بعد از آن حضرت امير از وى پرسيد : سبب آن چه بود كه مدتي بر دين خود بودى وامروز ايمان آوردى؟
گفت : اى أمير المؤمنين! بناى اين ويرانه براى كنند اين سنگ است وپيش از من بسيار در اين دير بوده اند ، زيرا كه ما در كتب خود ديده ايم واز علماى خود شنيده كه در اين موضع چشمه اى است وبر بالاى آن سنگى كه كسى آن را نداند وكندن آن نتواند مگر پيغمبرى يا وصى پيغمبرى ، چون ديدم كه تو اين كار كردى به آرزوى خود رسيدم وآنچه انتظار آن مى بردم يافتم. چون حضرت امير المؤمنين سخن آن بشنيد چندان بگريست كه محاسن مبارك وى از آب ديده تر شد ، بعد از آن گفت : الحمد لله الذي لم أكن عنده منسيا وكنت في كتبه مذكورا.
مستدرك
سقوط الجدار بعد قضاء أمير المؤمنين عليهالسلام بين الرجلين
قد تقدم نقل ما يدل عليه عن أعلام العامة في ج ١٨ ص ٢٠١ ، ونستدرك هاهنا عن الكتب التي لم نرو عنها فيما سبق :
فمنهم الفاضل المعاصر محمد رضا في «الإمام علي بن أبي طالب كرم الله وجهه»