موصوف سازند. وايشان را والى ومتصرف در امور خود دانند ؛ وتبرى آنكه از دشمنان ايشان بيزار شوند وخود را از ايشان برى سازند. ومذهب اماميه آن است كه اين تولى وتبرى هر يكى جزو ايمانند واگر كسى تولا وتبرى به معنى مذكور نداشته باشد مؤمن نيست ؛ واحكام اسلام بر او جارى نيست.
دلايل ايشان آيات واحاديث است كه در باب وجوب ولاى حضرت پيغمبر صلىاللهعليهوآلهوسلم واولاد وارد شده. مثل آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ) وحديث «من كنت مولاه فعلي مولاه» ؛ وحديث : «اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» وغير آن از اخبار صحاح واخبارى ديگر كه اماميه روايت مى كنند اينست مذهب ايشان. فاما آنكه تعيين نمايد كه اين جماعت اعداء ، كه تبرا از ايشان جزو ايمانست ، چه كسانند وكيانند به اتفاق ، اصلا جز ايمان نيست ، واگر كسى تبرا از اعداء كند وتعيين هيچ عدو نكند اصلا در ايمان او خللى نيست ودر اين مقدمه هيچ نزاعى ميان اماميه نيست.
واما هل سنّت برآنند كه تولاى حضرت پيغمبر صلىاللهعليهوآلهوسلم وآل ، واجب است بر بنده وتبرى از دشمنان او فرض عين بر هر مؤمنى ، وهر كه ايشان را والى ومتصرف امور خود نداند واعتقاد نكند مؤمن نيست وهر كه از دشمنان ايشان تبرى نكند وبيزار نگردد نه از جمله مؤمنانست. ودليل بر آنكه محبت حضرت پيغمبر صلىاللهعليهوآلهوسلم واجب است ، وبى آن ايمان تمام نيست آنست كه حضرت پيغمبر صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود : «لا يؤمن أحدكم حتى أكون [أحب اليه من] والده وولده والناس أجمعين». پس ثابت شد كه ايمان بى محبت آن حضرت صلىاللهعليهوآلهوسلم تمام نيست ومحبت گاهى محقق شود كه محبوبان محبوب را ، محبوب شمارند ودشمنان محبوب را ، دشمن خود دانند. وشك نيز نيست كه حضرت على وائمه اثنا عشر [عليهمالسلام] محبوبان حضرت پيغمبر كه آن جزو ايمان است محقق شود ، محبت ايشان جزو ايمان باشد. و