وبا لباسهاى تازى در غايت آراستگى سوار شوند وخود را عرض كنند وغرض او آن بود كه لشكر خود را بر حضرت امام عرض كند.
چون لشكرها را عرض داد با حضرت امام گفت : اين لشكرهاى من است وهر كس با من مخالفت مى كند گو طاقت مقاومت اين لشكر پيش آور. حضرت امام فرمود : تو لشكر خود را عرض كردى. اكنون نگاه كن ولشكر مرا تماشا كن. چون متوكل نگاه كرد ميان آسمان وزمين را مملو يافت از سواران ملك كه تمامى بر اسبان ابلق سوار بودند واسبها را آراسته وبا سلاح تمام صفها راست كرده في الحال بيفتاد وبيهوش شد. چون به هوش آمد گفت : چه كسانند؟ حضرت امام فرمود : اينها لشكر منند. اما ما طلب ملك وخلافت نداريم وبه عبادت مشغوليم. تو خاطر را فارغ ساز.
النور الجليّ ، البدر الوضيّ
آن حضرت نور روشن ظاهر است. واين اشارت است به صفا وباطن وظهور تجليات جلالى وجمالى الهى كه نسبت با ائمه كبار واقع مى شود وسراپاى وجود ايشان را نور روشن مى سازد وآن حضرت ماه شب چهارده است كه درخشان وتابان است. واين اشارت است به كمال جمال آن حضرت با تمامى آن حضرت در كمالات.
ذي القدر العليّ والمجد البهيّ والعزّ السنيّ
آن حضرت خداوند قدر ومرتبه بلند است وآن حضرت خداوند بزرگى در غايت بها وجلال است وآن حضرت خداوند عزت بلند است. واين سه وصف است [كه] بدان ستوده شده : اول : قدر على ، وآن اشارت به امامت است. دوم : مجد بهى ، وآن اشارت به بها ومفاخر نسبى آن حضرت است. سوم : عز نسبى وآن اشارت به عزت وجلال ومكارم حسبي آن حضرت است كه بدان مخصوص بوده.