شخصى را از اهل بيت خود به كوفه فرست تا بيعت از مردمان بگيرد. آن حضرت مسلم بن عقيل را بفرستاد وخود عازم توجه آن جانب شد وشمشير حميت از غلاف غيرت بيرون كشيده به خلافت واستيلاى يزيد پليد مريد عنيد رضا نداد وعزم توجه حرم فرمود.
العازم بقوة الغيرة على قمع كافر مريد.
آن حضرت عزم كننده است به قوت غيرت بركندن هر كافرى كه تمرد كند از امامت وخلاف آن حضرت.
وآن اشارتست به يزيد لعين كه بى استحقاق ، متصدى منصب خلافت شد وبه واسطه قصد قتل آن حضرت از دين برگشت. نعوذ بالله من هذا. روايت كرده اند كه آن حضرت بعد از آنكه مسلم بن عقيل را فرستاده بود ، عزم توجه كوفه جزم فرمود ومسلم چون كتابتهاى اهل كوفه با بيعت نموده كوفيان جهت آن حضرت بفرستاد وكوفيان در كتابت مبالغه كرده بودن كه هر چند زودتر پيش از آنكه اهل شام بيايند ، توجه مى بايد كرد ؛ آن حضرت به تعجيل بيرون فرمود وقبل از آنكه آن حضرت به كوفه رسد يزيد پليد ـ عليه وعلى محبيه لعنة الله ـ عبيد الله زياد ملعون را به كوفه فرستاد كه تدارك آن حال بكند. عبيد الله بن زياد چون نزديك كوفه رسيده از طرف حجاز درآمد وبه شكل حضرت امام حسين برآمده جامه هاى سفيد پوشيده ودرّاعه گذاشته بر شتر سوار ؛ مردمان كوفه تصور كردند كه حضرت حسين است به استقبال او بيرون آمدند ؛ او پرده به روى نجس خود گرفته بود وبه هر قبيله كه مى رسيد سلام مى كرد ؛ وايشان مى گفتند وعليك السلام يا ابن رسول الله ، وهمراه او مى شدند ، بدان گمان كه آن حضرت است ؛ چون به در قصر رسيدند ، امير كوفه در قصر نگشود واز بالاى قصر گفت : اى پسر رسول خدا ، امشب جاى ديگر فرود آى تا فردا اين قصر را خالى كنيم. مردمان مبالغه مى كردند كه در بگشاى واو در نمى گشود. عبيد الله بن زياد پرده از روى خود برداشت وگفت در بگشاى كه لعنت بر تو