قوانين نقليّه است
، در حقايق مذهب حقّ اماميّه ماهر بود ودقايق اصول آن طايفه عليّه بر طبع نكته
دانش ظاهر وباهر ، در كتاب خلاصه وكتاب نجاشى مذكور است كه : پدر او از اصحاب يونس
بن عبد الرّحمن بود واز راويان امام محمّد جواد عليهالسلام است وبعضى گفته اند كه : از حضرت امام رضا عليهالسلام نيز روايت نموده واو ثقه وفقيه بود ومتكلّم ودر ميان اين طائفه عظيم الشّأن
بود ، وامام ابو ـ محمّد عسكرى ـ عليهالسلام ـ سه مرتبه از عقب يكديگر بر او رحمت فرستادند رحمهالله تعالى.
ودر
كتاب مختار كشّى مذكور است كه : عبد الله بن طاهر فضل بن شاذان را از نيشابور اخراج نمود وبعد از آنكه او را
پيش خود طلبيد وتفتيش كتب او نمود امر كرد او را كه آن كتب را جهت او بنويسانند پس
فضل رءوس مسائل اعتقاديّه را از توحيد وعدل ومانند آن جهت او نوشت ، وچون آن بنظر
عبد الله رسيد گفت : اين قدر كافى نيست مى خواهم كه اعتقاد ترا درباره سلف بدانم
پس فضل گفت : ابو بكر را دوست دارم واز عمر بيزارم ، عبد الله گفت : چرا از عمر
بيزارى؟ گفت : به واسطه آنكه عبّاس را از شورى بيرون كرد ، وبسبب القاى اين جواب
لطيف كه متضمّن خوش آمد عبّاسيان بود از دست آن فظّ غليظ خلاصى يافت.
واز
سهل بن بحر فارسى روايت نموده كه گفت : در آخر عهد مصاحبت خود با فضل از او شنيدم كه مى گفت كه :
من خليفه جمعى از أكابرم كه از پيش رفتند مانند محمّد بن أبى عمير وصفوان بن يحيى
وغيرهما ، وپنجاه سال در خدمت ايشان بودم واز ايشان استفاده مى نمودم ، وهشام بن
الحكم چون بگذشت يونس بن عبد الرّحمن خليفه او بود در ردّ بر مخالفان ، وچون يونس
وفات يافت خليفه او در ردّ بر مخالفان سكّاك بود ، واو نيز از ميان رفت ومنم خليفه
ايشان.
وفضل
از جمعى كثير از افاضل شيعه روايت داشت مانند محمّد بن أبى عمير ، وصفوان بن يحيى ، وحسن بن محبوب
، وحسن بن عليّ بن فضّال ، ومحمّد بن