لإخلاصه فيكون مخلصا لا مخلصا».
مى گويد : اخلاص تو آنگه خالص باشد كه از ديدن تو پاك باشد ، وبدانى كه آن اخلاص نه در دست تو است ونه بقوّت وداشت تو است ، بلكه سرّى است ربّانى ونهادى است سبحانى ، كس را بر آن اطلاع نه ، وغيرى را بر آن راه نه.
احديّت مى گويد : «سرّ من سرّى استودعته قلب من أحببت من عبادى» گفت : بنده را برگزينم وبه دوستى خود بپسندم ، آنگه در سويداء دلش آن وديعت خود بنهم ، نه شيطان بدان راه برد تا تباه كند ، نه هواى نفس آن را بيند تا بگرداند ، نه فرشته بدان رسد تا بنويسد.
جنيد (١) از اينجا گفت : «الإخلاص سرّ بين الله وبين العبد ، لا يعلمه ملك فيكتبه ، ولا شيطان فيفسده ، ولا هوى فيميله.»
ذو النون مصرى (٢) گفت : «كسى كه اين وديعت به نزديك وى نهادند نشان وى آن است كه مدح كسان وذمّ ايشان ، پيش وى به يك نرخ باشد ، آفرين ونفرين ايشان يك رنگ بيند ، نه از آن شاد شود ، نه از اين فراهم آيد. چنان كه مصطفى صلىاللهعليهوآلهوسلم شب قرب وكرامت ، همه آفرينش منشور سلطنت او مى خواندند ، واو به گوشه چشم به هيچ نگرست ومى گفت : شما كه مقرّبان حضرتيد مى گوييد : «السلام على النبي الصالح الذي هو خير من في السماء والأرض» وما منتظريم تا ما را به آستانه جفاء بو جهل باز فرستند تا گويد : اى
__________________
(١) هو أبو القسم سعيد بن محمد بن الجنيد القواريري البغدادي ، ملقب بسلطان الطائفة الصوفية ، كان شيخ وقته وفريد عصره في الزهد والتصوّف ، مات ببغداد سنة (٢٩٧ ه).
(٢) اسمه ثوبان بن إبراهيم. كان أبوه نوبيا من موالي قريش. هو من الطبقة الأولى من مشايخ الصوفية بمصر ، توفّي سنة (٢٤٥ ه).