ادب رعايت نكرده واز جاى نجنبيد. چون پدرم بمكان خود قرار گرفت وبرسم بازرگانان دفتر وروزنامه بيرون آورد ، نزد خويش بنهاد ، با يكى از حاضران گفت كه از نام ونژاد آن مرد مرا خبر ده. آن مرد خود بدان گفتار متفطن شده گفت : من خودم حاضرم ، هر چه خواهى جويا شو. پدرم گفت : آيا أي مرد شأن خود را از آن معروف تر دانى كه من از حال تو پرسش كنم؟ گفت : آرى ، من آنم كه نامه ام دريدى وخود در آن حال ترا مى ديدم. پدرم را از استماع آن دعوى باطل حالت دگرگون شد ، قوت صبر وتحمل نماند ، چهره اش از شدت خشم افروخته گشت ورگهاى گردنش درشت شد. سخنان ناملايم بميان آمد ، جمعى برايشان گرد آمدند وما جرى پرسيدند. پدرم شرح مكتوب برايشان بخواند. بالجمله حلاج هواى قم از سر بنهاد ، طريق مسافرت پيش گرفت».
در اينكه حسين بن منصور حلاج در آغاز كار خود را فرستادهء امام غايب ووكيل وباب وى ميخوانده است ودر همان زمان سفري بقم كرده وهمين دعوى را در برابر شيعهء قم داشته است گويا ترديدي نباشد واين خبر بتواتر ودر بسيارى از كتب شيعه آمده است (١). از اين خبر معلوم ميشود كه أبو الحسن على بن حسين مردى توانگر واز مالداران زمان خود بوده ودر قم ببازرگانى وسودا گرى مى گذرانده وشايد بهمين جهة رياست مادى ومعنوي شيعهء قم را داشته است.
تاريخ سفر وى را ببغداد از گفتهء أبو الحسن لوزانى در سال ٣٢٨ آورده اند وگفته اند در بازگشت ازين سفرآن نامه را بامام عصر نوشت وفرزندانش پس از آن بجهان آمدند. اين نكته ظاهرا درست نيست زيرا كه تاريخ رحلت أو را بسال ٣٢٩ يعنى يك سال پس ازين سفر نوشته اند واز طرف ديگر چنانكه پس ازين خواهد آمد در همهء مراجع فرزندان متعدد براى أو شمرده اند در برخى دو ودر برخى سه پسر نام برده اند : حسن وحسين ومحمد كه حتى تصريح كرده اند كه از يك مادر وهر سه بدعاى امام عصر بجهان آمده اند از ين قرار لااقل ميبايست سه سال پيش از مرگ خود يعنى در ٣٢٦ اين سفر را كرده باشد. وآنگهى معروفترين پسران أو أبو جعفر محمد كه همان صدوق دانشمند نامى باشد وظاهرا سومين فرزند أو بوده در ٣٨١ در گذشته وتصريح كرده اند كه در هفتاد وچند سالگى رحلت كرده است واگر در ٧٠ سالگى در گذشته باشد در ٣١١ ولادت يافته واگر پس از سفر بغداد وبدعاى امام عصر بجهان آمده باشد ناچار سفر بغداد أبو الحسن مى بايست دو سه سال پيش از ٣١١ روى داده باشد.
از سوى ديگر يكى از كسانى كه از وى روايت كرده عكبرى از رواة معروف شيعه است كه از ٣٢٦ ببعد بديدار وى نايل شده (٢) وچون عكبرى در بغداد مى زيسته است بايد سفر وى را ببغداد از ٣٢٦ ببعد دانست واين نيز باآنچه پيش ازين گذشت مغايرت دارد.
__________________
(١) خاندان نوبختى تأليف آقاى عباس اقبال ـ طهران ١٣١١ ص ١١١ ـ ١١٢.
(٢) تلقيح المقال ج ٢ ص ٢٨٣