جامع المقدّمات

جمع من العلماء

جامع المقدّمات

المؤلف:

جمع من العلماء


المحقق: الشيخ جليل الجراثيمي
الموضوع : اللغة والبلاغة
الناشر: مؤسسة النشر الإسلامي
المطبعة: مؤسسة النشر الإسلامي
الطبعة: ٤
ISBN: 978-964-470-030-9
الصفحات: ٦٣٢
  نسخة مقروءة على النسخة المطبوعة

١

٢

بسم الله الرحمن الرحِيم

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّـهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ (هود: ٨٨).

كتاب جامع المقدّمات كه شامل چندين كتاب مقدّماتى علوم ادبي عربى مى باشد ، در ميان طلّاب و دانشجويان علوم دينى ، پيوسته مورد توجّه ويژه اى بوده و اكثريّت قريب به اتّفاق علماى گذشته از آن بهره مند شده اند ، و به خاطر اهميّت آن ، خدمتگزاران به جهان علم و كتاب و ناشران اين گونه كُتُب نيز از آن غافل نبوده و هر ناشرى به سهم خود كوشيده است كه به گونه اى در خدمت اين كتاب نيز بوده و با كاستن نقصها وكاستيها ، آن را به چاپ برساند ، و بر همين اساس ما هم كتاب مزبور را مورد بررسى خاصّى قرار داده و آن را براى بهره بردارى هرچه بهتر طلّاب محترم وساير دانش پژوهان با كيفيّت مطلوب ترى عرضه نموده ايم ، و كوشيده ايم كه : تك تك كلمات آن را مورد تصحيح وبررسى قرار داده و از توضيحات وتعليقات مُخِلّ ومُمِلّ اجتناب كنيم ، و اكنون خداى تبارك و تعالى را شكر گزاريم كه حتّى المقدور به آن هدف مقدّس نائل شده ايم ، و اميدواريم كه خداوند متعال ، سعى و تلاش همه دست اندركاران آن را : بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ پاداش دهد ، در خاتمه لازم مى دانيم از زحمات فراوان جناب حجّة الاسلام آقاى

٣

جليل جراثيمى كه متكفّل زحمات علمى و غلطگيرى نهايى وپاورقيهاى كتاب و ترجمه كتاب مفيد آداب المتعلّمين شده اند ، سپاسگزارى كنيم ، قطعاً حضرت ولىّ عصر ارواحنا فداه سعى وافر ايشان را مورد عنايت خاصّ ، قرار خواهد داد ، وآخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمين.

دفتر انتشارات اسلامى

وابسته بجامعه مدرّسين حوزه علميه قم

٤

بسم الله الرحمن الرحِيمْ

با توجّه به سابقه ديرينه و متداول بودن كتاب جامع المقدّمات ، در ميان دانشمندان و محصّلان علوم دينى ، و نيز توجّه به احساس حدّاقل ، دو نوع نقص و كاستى در آن كه : نقص اوّل آن بخاطر نوع چاپ (زيرا معمولاً از روى همان چاپهاى قديمى اُفست شده ومى شد ، وپيداست كه چندان مطلوب نبود) ، و نقص دوّم : مربوط به ضبط بسيارى از كلمات آن بود (كه يا از جهت املاى متداول ، مورد اشكال بود ، و يا براى استفاده صحيح مبتدى و نوآموز ، به علامتگذارى نياز داشت ، و گاهى هم اصل ومجموع كلمه ، غلط و اشتباه ضبط شده بود).

و گرچه بعضى از ناشران محترم و خيرخواه ، در اين زمينه اقداماتى كرده بودند ، ليكن اقدامات آنان ، تنها نقص اوّل را جبران كرده و نقص دوّم كه نقصى بسى اساسى تر است ، همچنان به حال خود باقى بود ، و لذا مناسب بود كه اين نقص نيز جبران گردد ، و بر همين اساس و همين انگيزه بود كه : از اين جانب خواسته شد تا كتاب مزبور را مورد تصحيح و بررسى دقيق قرار داده و نقص باقيمانده را در حدّ امكان برطرف نمايم ، اين جانب هم اين تقاضا وخواست را اجابت كرده و با توفيق و يارى خداى متعال آن را به انجام رسانيدم ؛ (گرچه مشك آن است كه خود ببويد) و ضمناً ترتيب تنظيم كتابها را كمى تغيير داده و ضمن ترجمه مختصر آداب المتعلّمين ، آن را در ابتداى كتاب قرار داده ، تا قبل و پيش از فراگيرى ، طريقه و

٥

روش شايسته و بايسته آن ، آموخته شده باشد ، و سپس مجموع كتابهاى صرفى را در يك قسمت قرار داده و بعد از آنها كتابهاى نحوى را با ترتيب طبيعى آنها تنظيم كردم ، مثلاً شرح العوامل را چون آسان تر است ، قبل از عوامل ملا محسن قرار دادم ، و آنگاه مقدّمه منطق را در آخر ، زيرا جاى طبيعى آن نيز همان آخر بود ؛ (زيرا بايد پس از صرف و نحو آموخته شود).

و لازم به يادآورى است كه : من تنها وتنها به صحيح كردن كلمات پرداختم ، و جُز در بعضى از موارد كه اشكالات را به صورت پاورقى نوشتم ، هيچ گونه دخل و تصرّفى در اصل مطالب كتاب نكردم ، وبا انتظار دعاى خيرى كه از استفاده كنندگان و بهره گيران اين اثر دارم ، اميدوارم كه : خداى متعال اين زحمات ناقابل را با لطف و كرم و قابليّت خودش بپذيرد و قلب مطهّر قلب عالم امكان و ولىّ زمان را از ما خوشنود گرداند ، والله الموفّق والمعين.

قم : حوزه علميّه

جليل جراثيمى

٦

كتاب آداب المتعلّمين

______________________________________________________

ترجمه مختصر كتاب آداب المتعلّمين

بسم الله الرَّحمن الرَّحيم

پيشگفتار :

قال الله تعالى : فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ... ، «بنابراين بشارت و مژده بده بندگان مرا ، آنان كه هرگاه گفتارى را بشنوند ، نيكوتر آن را برگزيده و به كار مى بندند ، زُمَر ١٨ ـ ١٧».

با توجّه به اين كه كتاب شريف آداب المتعلّمين عربى بود ، و با توجّه به اين كه آشنايى با مطالب آن براى مبتدى ضرورى به نظر مى رسد ، و نيز با توجه به اين كه استفاده مطالب آن از مَتْنِ عربى براى مبتدى ميسّر نبود ، لذا ، اين كتاب ترجمه گرديد و در ابتداى جامع المقدّمات قرار داده شد ، تا هم زودتر و هم بهتر مورد استفاده كامل دانشجويان ابتدايى حوزه هاى علوم دينى و نيز دانشجويان ديگر قرار گيرد ، و لازم به يادآورى است كه : مطالب اين كتاب نيز همانند مطالب بسيارى از كتابهاى ديگر است ، يعنى چنين نيست كه صد در صد آنها ، صد در صد مورد قبول وپذيرش باشد ، بلكه همين كه

٧

بسم الله الرحمن الرحيم

أحمد الله على آلٰائه ، ونشكره على نعمائه ، والصّلاة والسلام على سيّد أنبيائه وخير أوصيائه.

وبعد : فكثير من طلّاب العلم لا يتيسّر لهم التحصيل وإن اجتهدوا ، ولا ينتفعوا عن ثمراته وإن اشتغلوا لأنّهم أخطأوا طريقه ، وتركوا شرائطه ، وكلّ من أخطأ الطّريق ضلّ فلا ينال المقصود. أردتُ أن اُبيّن طريق التّعلّم على سبيل الاختصار على ما رأيت في الكتاب وسمعت من أساتيذي اُولي العلم والله الموفّق والمعين.

فاُبيّن المقصود في فصول شتّى :

______________________________________________________

اكثريّت قريب به اتّفاق آنها و به ويژه مطالبى كه متّكى بر آيات و روايات است مورد قبول است ، كتاب مفيد و خوبى است ، و برخى از مطالب آن هم كه از نظر ظاهر ، چنگى به دل نزده و غير قابل قبول به نظر مى رسد را هم نبايد عجولانه و زود ردّ كرد بلكه بايد آنها را با استادان وبزرگترها در ميان گذاشت و سپس ردّ و يا قبول نمود ، فَبَشِّرْ عِبٰادِ ـ ...

ترجمه :

خداى متعال را بر نعمتهاى ظاهرى و باطنى اش ستايش مى كنم و سپاس مى گزارم ، و رحمت و درود خدا بر بزرگِ پيامبران و بهترين سرپرستان و امانت دارانش باد ، سپس بسيارى از دانشجويانند كه تحصيل و بدست آوردن علم و دانش براى آنان ميسّر و امكان پذير نمى شود ، گر چه جدّى و كوشا باشند ، و بهره اى از تحصيل علم نمى برند ، گرچه بدان اشتغال داشته باشند ، زيرا ،

٨

الفصل الأوّل : في ماهيّة العلم وفضله

اعلم أنّه قال رسول الله (صلّى الله عليه وآله) : «طلب العلم فريضة على كلّ مسلم ومسلمة» (١) ، والمراد من العلم هنا ، علم الحال أي

______________________________________________________

آنان راه تحصيل را اشتباه رفته و از راه آن نرفته اند ، يعنى شرطهاى آن را واگذار كرده و به كار نبسته اند ، و پيداست كه كسى كه راه را اشتباه كند گمراه شده و به سر منزل مقصود نخواهد رسيد ، و براى پيشگيرى از اين زيان بود كه : خواستم راه فراگيرى دانش را به طور اختصار بيان و روشن نمايم ، «بنابر آنچه كه در كتابها ديده ام و آنچه را كه از استادان دانشمندم شنيده ام» و خداى متعال توفيق دهنده و يارى كننده است ، بنابراين مقصود خود را در فصلهاى گوناگونى بيان مى كنم (دوازده فصل).

نخستين فصل : مربوط به حقيقت علم وفضيلت آن است

بدان كه رسول خدا كه درود خداوند بر او و خاندانش باد ، فرموده است كه :

جستجوى دانش بر هر مسلمانى (مرد ، زن) فريضه و واجب است ، و مقصود از علم در اين جا ، علم حال است ، يعنى علمى كه در زندگى دين مورد نياز بوده و بهره بردارى صحيح از آن وسيله نفع و بهره بردارى در عالم آخرت است ، همانگونه كه گفته مى شود «برترين علم ، علم و دانش حال ، و برترين عمل ، حفظ و نگهدارى مَآل و زندگى آخرت است» بنابراين بر هر طالب و جوينده اى واجب است كه : آنچه را كه زندگى دينى او را صالح و

____________________________

(١) بحار الأنوار : ج١ ص٣٢ س١.

٩

العلم المحتاج إليه في الحال الموصل إلى النفع في المآل كما يقال : «أفضل العلم علم الحال ، وأفضل العمل حفظ المآل». فيفرض على الطالب ما يُصلح حاله.

______________________________________________________

شايسته قرار مى دهد ، بدست آورد ، و ارجمندى و ارزش علم بر كسى پوشيده نيست ، زيرا تنها علم است كه مخصوص و ويژه آدمى است ، زيرا غير از علم حالات ديگر آدميان ، ميان آنان و حيوانهاى ديگر مشترك است ، از قبيل : دليرى ، نيرومندى ، مهربانى و ... ، و به واسطه علم بود كه خداى متعال فضيلت آدم را بر فرشتگان ظاهر كرد ، و آنان را براى سجده و خضوع در برابر آدم فرمان داد ، و علم است كه وسيله سعادت و خوشبختى ابدى است «در صورتى كه با عمل ، مقرون و هماهنگ باشد» بنابراين علمى كه در ضرورتهاى زندگى دينى بدان نيازمنديم ، فراگرفتن آن واجب عينى است ، يعنى بر هر مكلّفى واجب است ، و چنانچه با اختيار فراگرفته نشود ، اجبارى مى شود ، و امّا دانشى كه گهگاهى بدان نياز است ، ياد گيرى آن ، واجب كفايى است ، يعنى اگر عدّه اى كه به واسطه آنان نياز جامعه اسلامى و دينى برطرف مى شود ، آن را فراگيرند ، واجب بودن آن از عهده ديگران ساقط مى شود ، و چنانچه در منطقه اى هنوز كسى بدان اقدام نكرده است ، ابتداءاً بر هر به تكليف رسيده اى واجب است ، و در بيان اين مطلب گفته شده به اين كه : علمى كه نياز به آن هميشگى است همانند طعامى است كه هر كسى بدان نياز دارد ، وامّا دانشى كه بعضى از اوقات مورد نياز است ، همچون دارويى است كه گاهى ، مورد نياز و استفاده است ، و علم نجوم و ستاره شناسى كه حوادث را به طور قطعى پيش بينى و پيشگويى مى كند ، به مانند مرض و بيمارى است و حرام است ، زيرا چنين علمى زيان آور بوده و نفع صحيحى ندارد ، مگر آنچه كه در رابطه با شناخت قبله و اوقات نماز و از اين قبيل باشد ، كه جايز وبلكه به صورت كفايى واجب وضرورى است.

١٠

وشرف العلم لا يخفى على أحد إذ العلم هو مختصّ بالإنسان لأنّ جميع الخصال سوى العلم يشترك فيها الإنسان وسائر الحيوانات كالشجاعة والقوّة والشفقة وغير ذلك ، وبه أظهر الله فضل آدم على الملائكة وأمرهم بالسجود له ، وأيضاً هو وسيلةٌ الى السعادة الأبديّة إن وقع العمل على مقتضاه ، فالعلم الذي يفرض على المكلّف بعينه (١) يجب تحصيله ويجبر عليه إن لم يحصّل.

والّذي يكون الاحتياج به في الأحيان فرض على سبيل الكفاية (٢) وإذا قام به البعض سقط عن الباقي وإن لم يكن في البلد من يقوم به ، اشتركوا جميعاً في تحصيله بالوجوب ، وقيل : بأنّ علم ما ينفع على نفسه في جميع الأحوال بمنزلة الطعام لا بد لكلّ أحد من ذلك ، وعلم ما ينفع في الأحانين بمنزلة الدواء يحتاج إليه في بعض الأوقات ، وعلم

______________________________________________________

تفسير علم وحقيقت آن :

علم صفت و حالتى است كه روشن و آشكار مى شود به واسطه آن ، موارد نيازى كه علمِ عالم بدان تعلّق گرفته وبراى عالِم معلوم شده باشد ، «وهمانند نورى است كه نشاندهنده اشيائى است كه در تاريكى قرار گرفته باشند» بنابراين سزاوار است كه طالب علم ، از نفس وخودىِ خود و سود و زيان آن غافل نباشد ، تا پيوسته بتواند نفعهاى حقيقى نفسِ خويش را جلب كرده و ضررها و زيانهاى واقعى آن را دفع نمايد ، تا مبادا عقل و علم وى حجّت و دليلى عليه او شده و باعث فزونى عذابش گردد.

____________________________

(١ و ٢) الواجب نوعان عينيّ وكفائيّ. والعينيّ ما يجب على المكلّف في كلّ زمان ومكان وشرائط ، كالصلاة ، والكفائيّ ما يجب على المكلّف إن لم يأته من به الكفاية ، كدفن الميّت.

١١

النّجوم بمنزلة المرض فتعلّمه حرام لأنّه يضرّ ولا ينفع إلّا قدر ما يعرف به القبلة وأوقات الصّلاة وغير ذلك فإنّه ليس بحرام.

فأمّا تفسير العلم فإنّه صفة ينجلي بها لمن قامت هي به المذكور ، فينبغي للطالب أن لا يغفل عن نفسه وما ينفعها وما يضرّها في أوّلها وآخرها فيستجلب بما ينفعها ويتجنّب عمّا يضرّها لئلّا يكون عقله وعلمه حجّة عليه فيزداد عقوبة.

الفصل الثّاني : في النيّة

لا بدّ لطالب العلم من النيّة في تعلّم العلم ، إذ النيّة هو الأصل في جميع الأحوال لقوله [ صلّى الله عليه وآله ] : «إنّما الأعمال بالنيّات» ولقوله ( صلّى الله عليه وآله ) : «لكلّ امرئٍ ما نوى» (١) ، فينبغي أن ينوي المتعلّم بطلب العلم رضاء الله تعالى ، وإزالة الجهل عن نفسه وعن سائر الجهّال وإبقاء الاسلام وإحياء الدين بالأمر بالمعروف والنّهي عن

______________________________________________________

فصل دوّم : در نيّت وقصد است

مناسب است كه طالب علم براى فراگيرى آن داراى نيّت و قصدى صحيح باشد ، زيرا نيّت است كه در جميع حالات ، اصلى اصيل و پايه اساسى است ، همانگونه كه پيامبر اكرم فرموده است كه : اعمال و كارها به نيّتهاى آنها وابستگى دارد «يعنى عمل با نيّت مِحَك شده وسنجيده مى شود» و نيز فرموده است كه : نصيب و بهره هر كسى در خورِ نيّت و كيفيّتِ قصد اوست ، بنابر اين زيبنده است كه نيّت طالب علم و جوينده دانش ، براى خوشنودى خدا «و

____________________________

(١) سفينة البحار : ج٢ ص٦٢٨ س١٥.

١٢

المنكر من نفسه ومن متعلّقاته ومن الغير بقدر الإمكان ، فينبغي لطالب العلم أن يَصْبِرَ في المشاقّ ويجتهد بقدر الوسع فلا يصرف عمره في الدّنيا الحقيرة الفانية ، ولا يذلّ نفسه بالطمع ، ويجتنب عن الحِقد ويحترز عن التكبّر.

الفصل الثّالث : في اختيار العلم والاُستاذ والشريك والثّبات

ينبغي لطالب العلم أن يختار من كلّ علم أحسنه ، وما يحتاج إليه في الاُمور الدينيّة في الحال ثم ما يحتاج إليه بالمآل ، ويقدّم علم

______________________________________________________

برطرف كردن جهل و نادانى از خود و بقيّه نادانان و يارى اسلام و زنده نگهداشتن دين به واسطه بكار بستن امر به معروف و نهى از منكر نسبت به خود و وابستگان و بيگانگان به قدر امكان» باشد ، بنابراين سزاوار است كه دانشجو در مشكلات بردبار بوده و به اندازه توان خود كوشا باشد ، و عمر خود را صرف دنياى پست و ناپايدار ننموده و نفس خود را با طمع و آزمندى و دنيا دوستى خوار نكند ، و از كينه توزى و تكبّر و خود بزرگ بينى اجتناب و دورى كند.

فصل سوّم : در انتخاب علم و استاد و همبحث و ثبات و استوارى است

و مناسب است كه دانشجو از هر علمى ، نيكوتر آن را انتخاب كند ، و علومى را انتخاب كند كه در امور دينى و براى سراى باقى مورد نياز است ، و علم يكتاپرستى و شناختِ با دليل و برهان خداوند را بر ساير علوم مقدّم بدارد ، و در اين راه مطالبى را كه سابقه طولانى ترى دارد برگزيند ، زيرا گفته اند كه :

١٣

التوحيد ومعرفة الله تعالى بالدليل ، ويختار العتيق دون المُحْدَثات قالوا : «عليكم بالعتيق وإيّاكم والمحدثات» (١) ويختار المتون كما قيل : «عليكم بالمتون لا بالحواشي».

وأمّا الاُستاذ ، فينبغي أن يختار الأعلم والأورع والأسنّ ، وينبغي أن يشاور في طلب العلم أيّ علم يراد في المشي إلى تحصيله ، فإذا دخل المتعلّم إلى بلد يريد أن يتعلّم فيه فليكن أن لا يعجّل في الاختلاف مع العلماء وأن يصبر شهرين حتّى كان اختياره للاُستاذ ولم يؤدّ إلى تركه والرّجوع إلى الآخَر فلا يبارك له.

فينبغي أن يثبت ويصبر على اُستاذ وكتاب حتّى لا يتركه أبتر ،

______________________________________________________

مطالب سابقه دار را انتخاب كنيد و از بى سابقه ها بپرهيزيد ، و متنها را انتخاب كنيد همانگونه كه گفته شده : متنها را اختيار كنيد و از حاشيه ها دورى گزينيد ، و نيز زيبنده است كه : استادِ داناتر و پرهيزگارتر وداراى سنّ بيشترى را برگزيند ، و براى انتخاب و گزينش علم ، با اهل خُبره مشاوره و رايزنى كنيد ، و هرگاه براى فراگيرى علمى وارد شهرى شد با دانشمندان آن شهر اختلاف نكند ، و براى گزينش استاد شتاب ننمايد ، بلكه به مدّت يكى دو ماه صبر كرده تا انتخاب با بصيرت انجام گيرد ، زيرا اقدام عجولانه و شتابزده در انتخاب استاد ممكن است كه پيوسته باعث ترك و واگذارى استادى و رجوع به استادى ديگر شود و چنين كارى نامبارك و شوم است ، بنابراين به جاست كه ثابت و پابرجا بوده و بر استاد و كتابى كه حسابشده انتخاب شده صبر كند يعنى آنها را بدون ادامه و به پايان رساندن ، ترك و رها نكند ، و پيش از آن كه در فنّى ماهر و ورزيده شود ، فنّ ديگرى را شروع نكند ، و بدون ضرورت از شهرى به شهر ديگرى منتقل نشود ، زيرا اين كارها با تحصيل منافات داشته

____________________________

(١) فيه بحث ، علىٰ الاُستاذ توضيحه.

١٤

وعلى فنّ لا يشتغل بفنّ آخَر قبل أن يصير ماهراً فيه ، وعلى بلد حتّى لا ينقل إلى بلد آخر من غير ضرورة فإنّ ذلك كلّه يفرّق الاُمور المقرّبة إلى التحصيل ويشغل القلب ويضيع الأوقات.

وأمّا اختيار الشريك : فينبغي أن يختار المجدّ والأورع وصاحب الطبع المستقيم ويحترز من الكسلان والمعطّل ومِكثار الكلام والمفسد والفتّان ، قيل في الحكمة الفارسيّة نظم :

تا توانى مى گريز از يار بد

يار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها تو را بر جان زند

يار بد بر جان و هم ايمان زند

وقيل :

«فاعتبر الأرضَ بأسمائها

واعتبر الصّاحب بالصّاحب»

وينبغي أن يعظّم العلم وأهله بالقلب غاية التّعظيم ، قيل : «الحرمة خير من الطاعة» حتى لم يأخذ الكتاب ، ولم يطالع ولم يقرأ الدرس إلّا

______________________________________________________

و قلب را مشغول و اوقات را ضايع مى كند.

انتخاب هم بحث :

و براى بحث و كاويدن و گفتگوى درس ، شخص و طرفى را برگزيند كه : كوشا و باتقوا و داراى طبع مستقيم بوده و كج فهم و كج سليقه و كسل و مايل به بى كارى و پرحرف و مفسد و فتنه گر نباشد ،

تا توانى مى گريز از يار بد

يار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها تو را بر جان زند

يار بد بر جان وهم ايمان زند

و نيز گفته شده كه : از نشانه هاى دگرگونى زمين و روزگار پيشينيان عبرت بگيريد و دوست را به وسيله دوستش بشناسيد «بگو دوستانت چه كسانى

١٥

مع الطّهارة وينبغي أن يجوّد كتابة الكتاب ، ولا يُقَرمِط ويترك الحاشية إلّا عند الضرورة لأنّه إن عاش ندم وإن مات شُتم ، وينبغي أن يستمع العلم بالتّعظيم والحرمة لا بالاستهزاء.

ولا يختار نوع العلم بنفسه بل يفوّض أمره إلى اُستاذه ، لأنّ الاُستاذ قد حصل له التجارِب في ذلك عند التحصيل ، وقد عرف ما ينبغي لكلّ أحد وما يليق بطبيعته.

وينبغي لطالب العلم أن لا يجلس قريباً من الاُستاذ عند السّبق بغير

______________________________________________________

هستند تا بگويم كيستى» و زيبنده است كه قلباً و به معناى واقعى كلمه ، علم و اهل آن را تعظيم كرده و گرامى بدارد ، زيرا گفته شده كه : احترام گذارى بهتر از طاعت و يا بهترين طاعت است ، «خير من الطّاعة او خير الطّاعة» و راه اين بزرگداشت به اين است كه به دست گرفتن كتاب و مطالعه و خواندن درس و هرچه در اين رابطه است همه وهمه در حال طهارت انجام گيرد ، و نيز زيبنده است كه خوب وخوش بنويسد و فاصله بين سطرها را خيلى نزديك قرار ندهد «گرچه فاصله بين حرفها بايد اندك باشد ، نهج البلاغه جلد ٦ كلمه ٣١٥» وتا ضرورت ايجاب نكند به حاشيه نپردازد «ممكن است مقصود حاشيه نويسى صفحات باشد» زيرا اگر زنده بماند پشيمان مى شود و چنانچه بميرد از او به نيكى ياد نمى شود ، ومناسب است كه استماع وشنيدن علم و مطالب علمى با تعظيم وبزرگداشت بوده و با استهزاء و مسخرگى صورت نگيرد ، و انتخاب نوع علم بايد به وسيله استاد باشد ، زيرا استاد پيشاپيش اين راه را طىّ كرده و از هنگام تحصيل خود ، تجربه ها و آزمونها دارد و مى داند كه چه علمى براى چه وقتى وچه طبيعتى مناسب ويا مناسبتر است ، و نيز زيبنده است كه دانشجو در غير ضرورت ، نزديك استاد ننشيند ، و حدّاقلّ ، بين او واستاد به اندازه كمانى فاصله باشد ، واين از لوازم بزرگداشتِ استاد است ،

١٦

الضرورة بل ينبغي أن يكون بينه وبين الاُستاذ قدر القوس لأنّه أقرب إلى التّعظيم.

وينبغي لطالب العلم أن يحترز عن الأخلاق الذميمة فإنّها كِلاب معنويّة ، قال رسول الله (صلّى الله عليه وآله) : «لا يدخل الملائكة بيتاً فيه كلباً أو صورة الكلب» (١).

الفصل الرابع : في الجدّ والمواظبة والهمّة

ثم لا بدّ لطالب العلم من الجد والمواظبة والملازمة ، قيل : «مَنْ طلب شيئاً وَجَدَّ وَجَدَ ومَنْ قَرَعَ باباً ولَجَّ ولَجَ» ، وقيل : «بقدر ما يسعى ينال ما يتمنّى».

______________________________________________________

و همانگونه كه سابق نيز اشاره شد ، پسنديده است كه دانشجو از اخلاق ناپسند اجتناب ورزد ، زيرا اخلاق ناپسند سگهاى معنوى اند ، و پيامبر اكرم فرموده است كه : در خانه اى كه سگ و يا حتّى صورت سگ باشد ، فرشتگان وارد نمى شوند.

فصل چهارم : در كوشايى و مواظبت و همّت است

سپس لازم است كه دانشجو كوشا و مواظب و پيوسته همراه علم باشد ، زيرا جوينده يابنده است ، و كسى كه درى را پيوسته بكوبد ، عاقبت آن درب براى او باز خواهد شد ، و نيز گفته شده كه : به اندازه كوشش به آرزوها مى رسى ، و گفته شده كه : براى موفّقيّت علمى ، كوشش سه نفر لازم است

____________________________

(١) بحار الأنوار : ج٧٣ ص١٥٩ س١٢.

١٧

قيل : يحتاج في التعلّم إلى جدّ الثلاثة : المتعلّم والاُستاذ والأب إن كان في الحياة.

ولا بدّ لطالب العلم من المواظبة على الدرس والتكرار في أوّل اللّيل وآخره وما بين العشاءين. ووقت السّحر وقت مبارك قيل : «من أسهر نفسه بالليل فقد فرّح قلبه بالنّهار» ، ويغتنم أيّام الحداثة وعُنفوان الشّباب ، ولا يجتهد نفسه جهداً يضعّف النفس وينقطع عن العمل بل يستعمل الرّفق في ذلك ، والرّفق أصلٌ عظيم في جميع الأشياء.

ولا بدّ لطالب العلم من الهمّة العالية في العلم «فإنّ المرء يطير بهمّته كالطّير يطير بجناحيه» فلا بدّ أن يكون همّته على حفظ جميع الكتب حتّى يحصل البعض فأمّا إذا كان له همّة عالية ولم يكن له جدّ أو كان له جدٌّ ولم يكن له همّة عالية لا يحصل له إلّا قليلاً من العلم.

وينبغي أن يتعب نفسه على الجد والتحصيل والمواظبة بالتأمّل في

______________________________________________________

«دانشجو ، استاد ، و پدر درصورتى كه در بند حيات باشد» و بايد مواظبت بر درس داشته باشد ، در اوّل شب و آخر آن و ما بين دو عشاء (مغرب و عشاء) و مخصوصاً وقت سحر كه وقت مباركى است ، و گفته شده كه : هركس در شب نفس خود را بيدار خوابى دهد ، قلب خود را در روز شاد مى‌كند ، و بايد كه ايّام جوانى را غنيمت شمارد ، ليكن در هر صورت از افراط و تفريط بپرهيزد ، يعنى باز كوشش به اندازه‌اى نباشد كه باعث سرخوردگى شود ، بنابر اين كوشش بايد همراه با رفق و مدارا باشد ، و رفق و مدارا اساس و پايه بزرگى براى موفّقيّت در كارهاست ، و لازم است كه دانشجو داراى همّت بالا و والايى باشد ، زيرا همانگونه كه پرنده با دو بالش مى پرد ، آدمى هم با همّتش مى تواند پرواز كند ، و لازم است كه همّتش بر حفظ و از بركردن مجموع كتاب و كتابها باشد تا عملاً ونتيجةً به بعضى از آنها نائل شود ، و امّا همّت

١٨

فضائل العلوم ودقائقها فإنّ العلم يبقى وغيره يفنى فإنّه حياة أبديّة ، قيل : «العالمون أحياءٌ وإن ماتوا» ، وكفى بلذّة العلم داعياً إلى التحصيل للعاقل.

وقد يتولّد الكسل من كثرة البلغم والرّطوبات ، وطريق تقليله تقليل الطّعام. وذلك لأنّ النّسيان من كثرة البلغم ، وكثرة البلغم من كثرة شرب الماء ، وكثرة شرب الماء من كثرة الأكل.

والخبز اليابس يقطع البلغم والرّطوبة ، وكذا أكل الزبيب ولا يكثر الأكل منه حتّى لا يحتاج إلى شرب الماء فيزيد البلغم.

والسّواك يقلّل البلغم ويزيد في الحفظ والفصاحة ، وكذا القيء يقلّل البلغم والرّطوبات.

______________________________________________________

عالى با بى‌كوششى و يا كوشش بدون بلندهمّتى ، نتيجه مطلوبى ندارد ، وبايد كه دانشجو براى بدست آوردن علم و مواظبت بر تامّل ودقّت در مطالب دقيق آن ، نفس خود را به زحمت و رنج وادارد ، زيرا علم باقى مى ماند و غير علم فانى مى شود ، و علم زندگىِ ابدى است ، و گفته شده كه : دانشمندان زندگانند گرچه از دنيا رفته باشند ، و به جاست كه تنها به خاطر لذّت معنوى علم هم كه باشد ، شخص عاقل آن را كسب كند «با اين كه غير از لذّت معنوى داراى هزارها فايده ديگر است» و گاهى كسالت از زيادى بلغم و رطوبتهاست ، و راه كم كردن آن كم نمودنِ طعام است ، زيرا فراموشى از زيادى بلغم و زيادى بلغم از زياد نوشيدن آب است ، و نان خشك بلغم و رطوبت را قطع مى‌كند ، و همچنين خوردن مويز ، ليكن نبايد خوردن آن به اندازه اى باشد كه باعث نوشيدن آب بسيار شود ، زيرا در اين صورت بر بلغم افزوده مى شود ، و مسواك زدن ، بلغم را كم كرده و حافظه و فصاحت و نيك سخن گفتن را تقويت مى‌كند ، و راه كم خوردن ، تأمّل در منافع و سودهاى

١٩

وطريق تقليل الأكل التأمّل في منافع قلّة الأكل وهي الصحّة والعفّة وغيرهما ، والتأمّل في مضارّ كثرة الأكل وهي الأمراض وكلالة الطبع ، وقيل : «البطنة تذهب الفِطْنَة». وينبغي أن لا يأكل الأطعمة الدَسِمَة ، ويقدّم في الأكل الألطف والأشْهى وأن لا يسعى في الأكل والنّوم إلّا لغرض الطاعات كالصلاة والصوم وغيرهما.

الفصل الخامس : في بداية السّبق وقدره وترتيبه

ينبغي أن يكون بداية السبق يوم الأربعاء كما قال رسول الله (صلّى الله عليه وآله) : «ما مِنْ شيءٍ بدأ يوم الأربعاء إلّا وقد تمّ» (١) وكلّ

______________________________________________________

كم خوردن است ، از قبيل صحّت و سلامتى و عفّت و پرهيز از حرام و... ، و نيز تامّل در ضررهاى پُرخورى از قبيل بيمارى و كند فهمى و... ، و گفته شده كه : پرخورى و شكم پُر ، فطانت و زرنگى را از ميان مى برد ، و غذاهاى چرب را مصرف نكند ، و غذاهاى مناسب تر و موردِ اشتها را بر غذاهاى ديگر مقدّم بدارد ، و هدف او از خور و خواب ، همان نيرو و توان بر طاعات از قبيل نماز و روزه و... باشد.

فصل پنجم : در وقت شروع و اندازه و ترتيب درس است

سزاوار است كه شروع درس از روز چهارشنبه باشد ، زيرا پيامبر اكرم فرموده است كه : هر كارى كه شروع آن از چهارشنبه باشد به انتها رسيده و ناقص نمى ماند ، و به طور كلّى هر كار خيرى خوب است كه شروع آن از روز

______________________________________________________

(١) منية المريد : ص١٣٨.

٢٠