الذّريعة إلى أصول الشريعة - المقدمة

الذّريعة إلى أصول الشريعة - المقدمة

المؤلف:


الموضوع : أصول الفقه
الطبعة: ١
الصفحات: ٤٧٦

١
٢

٣
٤

تذکر

١- اینجانب چنانکه قبلا نیز متذک رشده ام در ترجمه «سید مرتضی» بیشتر از کتاب «ادب المرتضی» تالیف «دکتر عبدالرزاق محی الدین» استفاده کرده ام، در آغاز در نظر داشتم بدون مراجعه به منابع و مآخذ اصلی ، مطالب را از خود آن کتاب اخذ کنم ولی برخورد به پاره یی از اشتباهات _ که بعضی قطعاً از خود مؤلف ، و برخی هم ممکن است از چاپخانه باشد _ برآنم داشت که حتی الامکان به مآخذ اصلی مراجعه ، و اگر به اشتباهی برخورد شود اصلاح نمایم ، این اشتبهات گرچه به ندرت به آنها تصریح شده ولی غالباً بدون اشاره یی مورد اصلاح و تصحیح واقع گردیده است، در بسیاری از موارد با اینکه به مآخذ اصلی مراجعه کرده ام ولی چون این مراجعه پس از چیدن جرف بوده لذا به اسناد به کتاب مذبور قناعت نموده ام ، در موارد بسیار نادری نیز با اینکه به منبع اصلی مراجعه نکرده ام اشتباهاً بدون واسطه (کتاب ادب مرتضی) در پاورقی نام منبع اصلی را برده ام.

٢- منابع ترجمعه غالبا کتابهائی بوده که بزبان عربی نوشته شده است ، و چون اینجانب برای اینکه هرچه بیشتر به مقصد اصلی نزدیک باشم از نقل به معنی خودداری می نمودنم لذا در بعض موراد عبارات تا حدی سلاست خود را از دست داده است.

دکتر ابوالقاسم گرجی

٥
٦

باسمه تعالی شانه

چندي قبل يکي از ارباب فضل و دانش که به اينجانب حسن ظني بليغ داشت به تصحيح و چاپ کتاب ( الذريعة الي اصول الشريعة ) که از مؤلفات يکي از بزرگ ترين دانشمندان شيعه ( علم الهدي ، سيد مرتضي ) قدس سره - است تشويقم کرد ، بنده - با اين که به کار تصحيح رغبتي نداشتم - به جهت اين که اثري از يکي از بزرگ ترين دانشمندان شيعي احيا شود ، و قديم ترين و مهم ترين تأليف در اصول فقه شيعه در دسترس قرار گيرد ، با پيشنهاد مذکور موافقت کردم ، علي الخصوص که اين خود توفيقي بود براي مطالعه افکار پيشينيان ، خوشبختانه تقاضاي تصحيح و چاپ کتاب مزبور مورد موافقت و تصويب شوراي دانشکده واقع ، و پس از طي مراحل اداري به اينجانب ابلاغ شد . اميد است بتوانم اين کتاب را به نحو مطلوبي در دسترس دانشمندان و علاقمندان قرار دهم.

اينک در اين مقدمه توجه خوانندگان گرامي را به مسائل ذيل معطوف مي دارد :

١- ترجمه يا شرح حال مصنف .

٢- خصوصيات نسخي که مورد استفاده قرار گرفته .

٣- آن چه اينجانب در چاپ کتاب حاضر انجام داده ام

١ – «ترجمه مصنف» (١)

در سال ٣٥٥ هجري از زني به نام ( فاطمه ) در بغداد فرزندي تولد يافت که پدرش شريف (ابو احمد) موسوي نام او را علي نهاد ، و بعد ها به القابي چون ( مرتضي ) و ( علم الهدي ) و (ذوالمجدين) و ( ذوالثمانين ) يا ( ثمانيني ) ملقب گشت .

پدرش ( ابو احمد ) - که براي او نيز مورخان القابي چون ( اجل ، طاهر ، اوحد ، ذوالمناقب ) آورده اند - ( حسين ) نام داشت و نقيب طالبيان در بغداد ، و فرزند موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن موسي الکاظم ( هفتمين امام شيعه اماميه ) بود .

__________________

(١) ترجمه سيد مرتضي ( قدس سره ) در کتب تواريخ و تراجم عامه و خاصه مانند ( معجم الادباء ) تأليف ياقوت حموي ، و ( و فيات الاعيان ) تأليف ابن خلکان ، و ( روضات الجنات ) تأليف سيد محمد باقر خوانساري ، و ( ريحانة الادب ) تأليف ميرزا محمد علي مدرس تبريزي خياباني ، و کتب بسيار ديگر مسطور است و اختلاف معتد به بين آن ها مشهود نيست ، ولي مبسوط ترين کتابي که در اين قسمت يافتم کتاب ( ادب المرتضي ) تأليف دکتر عبد الرزاق محي الدين است به عنوان رساله دکتري نگارش يافته و در بغداد مطبعة المعارف در سال ١٩٥٧ ميلادي به طبع رسيده است ، اينجانب قسمت مهم اين ترجمه را با اصلاحاتي از آن کتاب اخذ کرده ام .

٧

مادرش ( فاطمه ) فرزند ( حسن ) ملقب به ( الناصر الصغير ) نقيب علويان در بغداد ، و (حسن) فرزند احمد بن الحسن ( الناصر الکبير الاطروش ) بن علي بن الحسن بن علي بن عمر الاشرف بن علي زين العابدين ( چهارمين امام شيعه اماميه ) بود ، و بنابر اين از طرف مادر نسب او بعلويان طبرستان مي رسد .

از کتب بسيار بدست مي آيد که پدر و اجداد ( مرتضي ) داراي مقامات عاليه و مناصب رفيعه ظاهري و معنوي بوده اند (١) و چنانکه از سلسله او هويدا است از ناحيه ابوين در فاصله کوتاهي به امامين همامين ( موسي الکاظم ) و ( علي زين العابدين ) منتهي مي گرديده است .

اين نسب رفيع و وقايعى كه اتفاق ميافتاد (٢)  موجب شد كه براى معاصران او و حتى براى خود او نسبت به آينده‌اش احساسى بس شگرف پديد آيد كه در پيدايش شخصيت عظيم علمى و اجتماعى او فوق العاده مؤثر واقع شود: معاصران، وى را بديده تعظيم و تكريم مينگريستند، و خود او نيز غالبا به شخصيت ممتاز خود و پدرانش فخر و مباهات ميكرد (٣) . و همين موجبات او را به وظايف خطيرى كه آينده بعهده او ميگذاشت آگاه ميساخت، و لذا همواره در تكميل شخصيت خود از هر حيث نهايت كوشش را مبذول ميداشت.

بخوبى معلوم نيست كه او از چه وقت، و به چه‌چيز، در آغاز تحصيل دانش اشتغال ورزيده، همين‌قدر معلوم است كه در كودكى بين دوازده و پانزده سالگى نزد ابن نباته به فراگرفتن ادب اشتغال داشته (٤)  و بنابراين بنظر ميرسد كه در آن هنگام كه مادرش او را براى تحصيل فقه نزد «مفيد» برده سن او از حدود پانزده سال كمتر نبوده، زيرا برادرش «رضى» نيز با او بوده، و «رضى» در حدود چهار يا پنج سال از او كوچكتر بوده. و بعيد است كه او قبل از اينكه طرفى از علوم ادبى - كه مقدمه فقه است - بسته باشد به تحصيل فقه اشتغال ورزيده باشد.

آثار علمى و ادبى او گواه صادقى است بر اينكه او از سنين كودكى در تحصيل دانش نهايت كوشش را مبذول ميداشته بطورى كه در بيست و هفتمين سال عمر خود مرجع فقهى و كلامى شمرده شد، و از اين پس اماميه و غير اماميه از بلاد مختلف اسلامى بوسيله نامه‌ها و رساله‌ها به او رجوع ميكردند (٥) .

مقام علمى «مرتضى» بى‌نياز از بيان است. وى بى‌شك يكى از بزرگترين دانشمندان شيعه اماميه محسوب ميشود، و چنانكه از تصنيفات و تأليفات بسيار او بدست ميآيد در بسيارى از علوم عصر خويش چون كلام، فقه، اصول، تفسير، فلسفه الهى، فلك، انواع ادب: از لغت، نحو،

__________________

(١) رجوع شود به شرح ابن ابى الحديد ج ١ ص ١٠ ط دار الحلبى، و منهج المقال ص ٢٧ چاپ ايران، و كامل و منتظم حوادث ٣٠١ و ٣١٠ و ٤٠٠ ه‍، و ناصريات ص ١ چاپ ايران سال ١٢٧٥، و كتب ديگر.

(٢) مانند خواب «شيخ مفيد» كه در بيشتر تواريخ و تراجم مسطور است و نظائر آن.

(٣) رجوع شود به فهرست اغراض و مضامين ديوان سيد چاپ قاهره در سال ١٩٥٨.

(٤) «روضات الجنات» نقل از «الدرجات الرفيعة» چاپ دوم ص ٣٧٥.

(٥) «المسائل الموصلية الاولى» ملاحظه شود كه در سال ٣٨٢ تأليف شده است

٨

معانى، انشاء، شعر و مانند اينها استادى ماهر، بلكه يگانه عصر خويش بوده است. او كوشش خود را بيشتر به فقه و كلام و ادب اختصاص ميداد، و از اين رهگذر به مذهب شيعه اماميه و استحكام آراء اصلى و فرعى ايشان خدمت ميكرد.

روش او در اصول پيروى از دليل عقل بود و ازاين‌رو نه تنها با اشاعره بلكه حتى با ظاهريان از اماميه نيز مخالفت ميكرد. در فقه به خبر واحد عمل نميكرد و در استنباط احكام از ادله اصوليه لفظيه و عقليه استفاده ميكرد و لذا با محدثين و اخباريين از اماميه نيز موافقت نداشت.

در بيان مطالب بدون اينكه به تمهيد مقدمه بپردازد وارد اصل مطلب ميشد. و هيچگاه از غرض به دور نميرفت. جز به قصد توضيح و يا تمثيل بطور استطراد چيزى بميان نمى‌آورد، و در اين صورت پس از انجام مقصود بزودى به اصل مطلب بازميگشت.

در بحثها و سخنان خود طالب چيزى جز حقيقت نبود، و لذا راه جدل و خصومت نمى‌پيمود، و از طريقه اعتدال منحرف نميشد، و خلاصه: همواره متوجه مسؤوليت خود در مقابل خالق و خلق بود.

منزلت علمى سيد بين معاصران از كتب و رسائلى كه در مقام پاسخ به مسائلى كه از اقطار مختلفه اسلامى از او سؤال شده تأليف كرده بخوبى مشهود است (١) . اين سؤالات بعضى به قصد اخذ رأى از راه استدلال بوده (٢) ، و بعضى به قصد عمل به مضمون جواب بعنوان تقليد (٣) و بعض ديگر به قصد انكار و تعجيز (٤) ، و بالاخره قسمتى نيز به قصد تعرض به بعضى از آراء اماميه و يا متكلمين بطور كلى (٥)  بوده است.

و چنانكه ذكر شد بعضى از اين رسائل جواب مسائلى است كه در سنين جوانى پيش از آنكه به زعامت اماميه برسد از او سؤال شده (٦)  و اين خود روشنترين گواه است بر عظمت منزلت او نزد معاصران.

سيد بعضى از مؤلفات و قصائد خود را به جهت پاسخ به خواسته بعضى از خلفا و پادشاهان (٧) و يا به اقتراح بعضى از وزيران (٨) ساخته و پرداخته، و آنان در تقديم خواسته و اقتراح خود نهايت ادبى را كه سائل نسبت به مسؤول مرعى ميداشته بكار ميبرده‌اند.

شيخ مفيد كه استاد سيد و بزرگترين مقام و مرجع شيعه اماميه محسوب ميشد سيد را در

__________________

(١) مانند المسائل الموصلية، و المسائل الطرابلسية، و مسائل اهل مصر، و المسائل الديلمية، و المسائل الجرجانية، و مسائل ديگر.

(٢) كتاب انتصار ملاحظه شود.

(٣) مسائل اهل ميافارقين ملاحظه شود.

(٤) و (٥) المسائل التبانيات كه «ابو عبد اللّه بن التبان» متكلم (متوفى به سال ٤١٩) سؤال كرده، و نيز المسائل الموصلية الثالثة ملاحظه شود.

(٦) المسائل الموصلية الاولى ملاحظه شود.

(٧) ديوان سيد ج ١ ص ١٦، ٦٢، ٢٨٨ و موارد ديگر ملاحظه شود (چاپ قاهره ١٩٥٨).

(٨) رساله «الولاية من قبل الظالمين» كه براى وزير مغربى تأليف كرده ملاحظه شود.

٩

جاى خود مينشاند، و دوست ميداشت كه بجهت تقدير از مكانت علمى او، و به خاطر تربيت او براى جانشينى خود در زعامت اماميه چون شاگردى در محضر او بنشيند (١) .

مجلس سيد مرتضى مجمع مردان متفكر، و مركز انتشار بحثهاى كلامى و فقهى و ادبى بود.

ابو العلاء معرى (متوفى ٤٤٩) همزمان با ورودش به بغداد به مجلس سيد مراوده پيدا كرد و بين آنان سخنانى ظريف و نغز از ادب و جدل رد و بدل ميشد. ابو اسحاق صابى (متوفى ٣٨٤) و عثمان بن جنى (متوفى ٣٩٢) نيز از ملازمان مجلس سيد بودند (٢) .

سيد مرتضى كتابى را كه تأليف ميكرد هنوز پايان نيافته بود بين مردم منتشر ميشد بطوريكه گاه از دست او خارج ميشد و ديگر نميتوانست در آن تجديد نظر كند (٣) .

عنايت مردم به مؤلفات سيد بحدى بود كه در ايام حيات وى كتبى از ناحيه مخالفان در نقض (٤)  و از ناحيه موافقان در تأييد و شرح آنها تأليف ميشد (٥) . و گاه كتابى كه در نقض كتاب سيد نوشته شده بود، در همان زمان حيات وى به كتابى ديگر نقض ميشد (٦) .

تأثير سيد در متأخران از خود بر اهل فضل و دانش پوشيده نيست، و مطالعه آثار فقها و اصوليين و ديگر دانشمندان اين حقيقت را بخوبى اثبات ميكند، ولى ذكر بعضى از كتب كه به شيوه تأليفات سيد تأليف شده، و يا مؤلفان آن كتب به تحقيق در موضوع تحقيق او پرداخته، و يا به شرح يا ايجاز آثار وى همت گماشته‌اند، در اين مقام بدون فائده نيست.

سيد كتاب «انتصار» را در متفردات اماميه تأليف كرد، شاگرد او شيخ طوسى (٣٨٥ - ٤٦٠) نيز كتابى بر همان منوال بنام «خلاف» در موارد اختلاف شيعه با مذاهب اهل سنت برشته تحرير و تأليف درآورد، و ميتوان «مختلف الاحكام» علامه حلى (٦٤٨-٧٢٦) را نيز تا حدى مقتبس از همان سبك دانست.

سيد كتاب «الحدود و الحقائق» را در تعريف مصطلحات شرعيه نگاشت و كفعمى (متوفى ٩٠٥) كتاب «اختصار الحدود و الحقائق» را (٧) .

سيد كتاب «تنزيه الانبياء» را تأليف كرد و «عبد الوهاب بن على الحسينى» (٨)  كتابى

__________________

(١) روضات الجنات، الطبعة الثانية ص ٣٧٧.

(٢) ادب المرتضى ص ١٢٢.

(٣) خاتمه كتاب شافى ملاحظه شود.

(٤) نقض الشافى تأليف ابو الحسين بصرى. در كتاب ادب المرتضى ص ١٢٢ پاورقى ٥ از رياض العلماء ص ٢٧٩ بجاى ابو الحسين، ابو الحسن نقل كرده است.

(٥) ادب المرتضى در پاورقى ص ١٢٢ و ١٢٣ از كتاب رياض العلماء ص ٣٢٨ نقل ميكند كه در ترجمه ابن براج طرابلسى از جمله مؤلفات او «شرح جمل العلم و العمل» را شمرده كه اصل آن از مرتضى است و در ص ١٩٧ در ترجمه «سلار بن عبد العزيز» از جمله مؤلفات او كتاب «تتمة الملخص» را برشمرده كه اصل ان از علم الهدى است. و نيز كتاب «تلخيص الشافى» از شيخ طوسى است و «شافى» از سيد.

(٦) الرد على نقض الشافى تأليف سلار، (ادب المرتضى ص ١٢٣ نقل از رياض العلماء ص ٢٨٠).

(٧) الذريعة ج ١ ص ٣٦٥ ط تهران، ريحانة الادب ج ٣ ص ٣٧١.

(٨) از افاضل اواخر قرن ٩ و اوائل قرن ١٠

١٠

به همين نام در تلخيص و اتمام و توضيح آن نگاشت (١) ، و شايد كتاب «تخطئة الانبياء» تأليف «امام غزالى» (متوفى ٥٠٥) نيز نقض همين كتاب سيد باشد (٢) .

سيد كتاب «انقاذ البشر من الجبر و القدر» را تأليف كرد و «علامه حلى» در موضوع همين كتاب كتابى بنام «استقصاء النظر فى القضاء و القدر» (٣) .

راجع به كتاب «غرر و درر» دو كتاب تأليف شده: يكى تعليقى است بنام «التعليقات على كتاب الغرر و الدرر» از دانشمند قرن ٦ «سيد ضياء الدين، فضل اللّه» (٤)  و ديگرى شرحى است بنام «الفوائد الغوالى فى شرح شواهد الامالى» از دانشمند «شيخ محسن جواهرى» متوفى ١٣٥٥(٥).

ناگفته نماند كه شيخ «سعيد بن هبة اللّه بن الحسن» راوندى متوفى به سال ٥٧٣ و مدفون در قم كتابى در موارد اختلاف بين «سيد» و «شيخ مفيد» به نام «الاختلافات بين الشيخ المفيد و السيد المرتضى» تأليف كرده و در آن كتاب در ٩٥ مورد اختلافات بين آن دو را برشمرده است (٦) .

خلاصه: آراء سيد در فقه و اصول و تفسير و كلام و ادب همواره زنده و در مؤلفات دانشمندان پس از او مذكور است و در محافل علمى مورد بحث و تحقيق قرار ميگيرد.

منزلت اجتماعى سيد: آنچه در عصر سيد موجب افتخار و منشأ شرف و احترام بود در وجود او مجتمع بود.

وى داراى نسب علوى بود و غالبا پدران و اجدادش مردان فضيلت و از برجستگان عصر خويش محسوب ميشدند. مادرش نيز علوى بود و در سلسله پدران و اجداد او مردانى بزرگ چون «ابو محمد اطروش، حسن بن على» ملقب به «ناصر الحق» و «الناصر الكبير» صاحب ديلم و طبرستان قرار داشت. از طريق مادر با خاندان «آل بويه» نيز نسبت عرضى داشت، در كتاب ناصريات سيد مرتضى خود گويد: حسن «الناصر الصغير» - كه جد مادرى وى است - پسر خاله «بختيار عز الدوله» بود (٧) .

پدر و اجداد مادرى و پدرى «سيد» نقيبان، و اميران حج، و واليان مظالم، و سفيران پادشاهان بودند.

او خود زعيم مذهبى و علمى بود، رئيس و فقيه اماميه، دانشمند يگانه و اديب فرزانه عصر خويش بود.

در حال حيات پدر با اينكه هنوز بيش از ٢٥ بهار از زندگيش نميگذشت به جانشينى از پدر براى نقابت طالبيان، نظر در مظالم، امارت حج برگزيده شد، ابن جوزى در منتظم در حوادث ٣٨٠ گويد: از

__________________

(١) ادب المرتضى ص ١٢٤ نقل از فهرست مخطوطات مكتبة الرضا ص ٤٦٩.

(٢) ادب المرتضى ص ١٢٤ نقل از رياض العلماء ترجمه مرتضى.

(٣) روضات الجنات چاپ دوم ص ١٧٣.

(٤) ادب المرتضى ص ١٢٥ نقل از رياض العلماء ص ١٤٦.

(٥) ادب المرتضى ص ١٢٥ و ١٥٩.

(٦) الذريعة حرف الهمزة ص ٣٦١.

(٧) ناصريات ص ١ ط ايران به سال ١٢٧٥.

١١

جمله حوادث اين سال فرمان نقابت طالبيان، و نظر در مظالم، و امارت حج بود كه براى «ابو محمد، حسين بن موسى، موسوى» نوشته شد، و دو فرزندش «مرتضى، ابو القاسم» و «رضى، ابو الحسن» به جانشينى او انتخاب شدند، و از دار الخلافه به ايشان خلعت داده شد (١) .

اين مناصب بزرگ را شريف مرتضى اصالة بين سالهاى ٤٠٦-٤٣٦ هجرى متصدى شد. و در روز تصدى، عهدنامه او در حضور فخر الملك و اشراف و قضات و فقها قراءت شد و اين عبارت از آن عهدنامه است «هذا ما عاهد «عبد اللّه ابو العباس احمد الامام القادر باللّه امير المؤمنين» الى على بن موسى العلوى حين قربته اليه الانساب الزكية و قدمته لديه الاسباب القوية و استظل معه باغصان الدوحة الكريمة و اختص عنده بوسائل الحرمة الوكيدة فقلد الحج و النقابة و امره بتقوى اللّه» (٢) .

در سال ٣٩٧ بهاء الدوله بموجب فرمانى سيد را به ذو المجدين ملقب ساخت (٣) .

انتشار امر فاطميان مصر خليفه عباسى را به وحشت انداخت، و وى را برانگيخت تا براى شهادت به نادرستى نسبت فاطميان به شخصيات بارزه مجتمع خود پناه برد، در مقدم ايشان از «مرتضى» و «رضى» درخواست توقيع كرد (٤) .

مقام اجتماعى سيد بطورى بالا رفت كه در آن هنگام كه لشگريان بر پادشاه بويهى شوريدند خانه سيد پناهگاه پادشاه و وزرا شد (٥) .

از اين مقوله سخن بسيار است و در تواريخ مسطور، و خلاصه اينكه: سيد در وقايع سياسى مرجع بسيار مهمى بود و گاه مثل پادشاه و خليفه و ديگر پيشوايان بدو پناه ميبردند (٦) .

سيد بسيار توانگر و ثروتمند بود، و در رجال دين و علم و ادب از معاصران او كمتر ميتوان نظير او را يافت، گويند: او و برادرش «رضى» در آن ايام كه به جانشينى پدر متصدى امارت حج بودند در راه سلامت حجاج از مال شخصى خود نه هزار دينار به راه زنان عرب پرداختند (٧) .

از يحيى بن الحسين علوى زيدى روايت شده كه سيد هر سال بيست و چهار هزار دينار عائدى ملكى داشت (٨) . از قاضى تنوخى روايت شده كه «مرتضى» بقدرى از املاك بجاى گذاشت كه در وصف

__________________

(١) صاحب ادب المرتضى در ص ١٠٤-١٠٦ گويد: نقابت سيد نقابت عامه بوده، و امارت او بر حج ولايت بر اقامه حج، و ولايت او بر مظالم ولايت تشريعيه و تنفيذيه، و شرط تصدى اين نوع مناصب اين است كه متصدى داراى بالاترين مقام علمى و اخلاقى، و واجد شرائط شرافت و عدالت باشد. (براى اطلاع بر حقيقت اين مناصب و اقسام و احكام و شروط تصدى آن رجوع شود به «الاحكام السلطانية» تأليف ماوردى معاصر مرتضى ص ١٦٤ و ١٨٥ و ١٨٠ ط بون).

(٢) كامل و منتظم حوادث ٤٠٦.

(٣) منتظم حوادث ٣٩٧.

(٤) كامل و منتظم حوادث ٤٠٢

(٥) كامل و منتظم حوادث ٤٢٤ و ٤٢٧.

(٦) منتظم حوادث ٤٢٣ و ٤٢٧، و ديوان مرتضى ج ٥ ص ١٦ نسخه سماوى (ادب المرتضى ص ١٠٩).

(٧) منتظم حوادث ٣٨٩ و روضات الجنات ص ٣٧٥.

(٨) معجم الادباء ج ٥ ص ١٧٧ ط بون (ادب المرتضى ص ١١٠)

١٢

نگنجد، وى داراى هشتاد قريه آباد بين بغداد و كربلا بود (١). گويند: سيد مدرسه و طلابى داشت كه خود متكفل مخارج آنها بود، و أحيانا به هر دانشجو در ماه دوازده و يا هشت دينار مى‌پرداخت، و بعضى از فقراء غير مسلمان نيز بقصد استفاده از اين شهريه نزد او علم فلك ميآموختند (٢). و او قريه‌يى براى كاغذ فقها وقف كرده بود (٣) .

وى ٨٠ هزار مجلد كتاب از مقروءات و مصنفات و محفوظات خود بجاى گذاشت، صاحب روضات الجنات از ثعالبى نقل ميكند كه پس از اينكه قسمت مهمى از اين كتب به رؤسا و وزرا اهدا گرديد بقيه به ٣٠ هزار دينار تقويم شد (٤) .

سيد مرتضى را به «ذو الثمانين» و يا «ثمانينى» ملقب كرده‌اند، چرا كه ٨٠ كتاب تأليف نمود، و ٨٠ قريه مالك بود، و ٨٠ سال زندگى كرد (٥) ، و چنانكه گفته شد ٨٠ هزار جلد كتاب داشت.

او به «علم الهدى» نيز ملقب شد، زيرا در سال ٤٢٠ كه وزير «ابو سعيد، محمد بن عبد الرحيم» مريض شد على بن ابى طالب عليه‌السلام ،را در خواب ديد كه به او ميگويد: به «علم الهدى» بگو: بر تو فاتحه بخواند تا بهبوديابى، پرسيد: «علم الهدى» كيست‌؟ فرمود: «على بن الحسين الموسوى»، وزير بدين عنوان بر او نامه بنوشت، سيد اين لقب را بر خود شناعتى دانست و از قبول آن امتناع ورزيد، وزير گفت: به خدا سوگند براى تو ننوشتم جز آنچه امير المؤمنين - ع - فرمود، چون «القادر باللّه» اين قصه بشنيد براى مرتضى بنوشت: آنچه جدت تو را بدان ملقب نموده بپذير، مرتضى پذيرفت (٦) .

گويند: «ابو العلاء معرى» را پس از بازگشت از عراق از شأن سيد مرتضى پرسيدند، در جواب گفت:

يا سائلى عنه لما جئت تسأله

الا هو الرجل العارى من العار

لوجئته لرأيت الناس فى رجل

والدهر فى ساعة والارض فى دار(٧)

در سال ٤٠٦ برادرش «رضى» وفات يافت، مردم همه بر جنازه او حاضر شدند، او نتوانست برادرش را در حال نزع و يا روى شانه‌ها ببيند، به مشهد كاظمين - ع - پناه برد، وزير «فخر الملك» او را به خانه بازگردانيد و در مجلس تعزيت بنشست، و برادر را به قصيده‌يى لبريز از حزن و اندوه مرثيه گفت (٨) .

__________________

(١) ادب المرتضى نقل از رياض العلماء ص ٤٧١.

(٢) ادب المرتضى نقل از رياض العلماء ترجمه شيخ طوسى و ابن براج.

(٣) روضات الجنات ص ٣٧٥.

(٤) روضات الجنات ص ٣٧٥.

(٥) روضات الجنات ص ٣٧٥.

(٦) روضات الجنات ص ٣٧٥.

(٧) روضات الجنات ج ١ ص ٧٤.

(٨) منتظم ابن جوزى و كامل ابن اثير حوادث ٤٠٦

١٣

سيد مرتضى هشتاد سال عمر خود را توأم با سياست و تأليف و كارهاى بزرگ ديگر گذرانيد، و در روز يكشنبه ٢٥ ربيع الاول سال ٤٣٦ بدرود حيات گفت، جنازه‌اش را گروهى از شاگردانش تشييع كردند. «احمد بن الحسين، النجاشى» به كمك «شريف، ابو يعلى، محمد بن الحسن الجعفرى» و «سلار بن عبد العزيز» كه از اعلام شاگردان او بودند متصدى غسل او شد، پسرش در خانه‌اش در محله كرخ بر او نماز خواند، و در شب همان روز كه وفات يافته بود به خاك سپرده شد، و به مرگش طومار زندگى يكى از بزرگترين دانشمندان قرن چهارم پيچيده شد.

در حال حاضر در كاظمين در نزديكى صحن دو ضريح است كه به سيدين سندين «مرتضى» و «رضى» منسوب است و عامه بدانها تبرك ميجويند و شبها در آنها چراغ روشن است، ولى مورخان بعضى گويند: كه جنازه هر دو به كربلا منتقل، و در نزديكى ضريح امام حسين عليه‌السلام ،در مقبره جدشان ابراهيم دفن شد (١) ، و برخى ديگر قبر آنان را در بغداد در خانه خودشان ميدانند (٢) .

مرتضى فرزند پسرى داشت كه به «ابو جعفر، محمد» موسوم بود (٣) ، و «ابو العلاء» او را «اطهر مرضى» لقب داده، و در مرثيه جدش «ابو احمد نقيب» وى را نظير پدر و عمويش شمرده است (٤) . مرتضى در تربيت او بسيار كوشيد، و «ابو الفتح» نيشابورى نحوى را بر تأديب او گماشت (٥) . صاحب ادب المرتضى گويد: آن‌طور كه براى من ظاهر شده او بهره‌يى از علم نداشته، زيرا در تراجم اعلام اماميه نامى از او برده نشده است (٦) .

ابن خلكان او را از وفات‌يافتگان سال ٤٤٣ دانسته و نامش را «ابو عبد اللّه، الحسين» ذكر كرده است. اين پسر در زمان حيات پدر ازدواج كرد و از او فرزندى تولد يافت كه نسل سيد از اين فرزند باقى ماند تا به «ابو القاسم النسابة» صاحب كتاب ديوان النسب رسيد. «ابو القاسم النسابة» را پسرى بود نامش احمد كه به موت او خاندان شريف منقرض شد (٧) .

صاحب «ادب المرتضى» از كتاب روضات الجنات نقل كرده كه در كتاب انساب الطالبيين براى سيد مرتضى دو دختر نيز به نام «زينب» و «خديجه» ذكر شده، و خود گويد:

بنابر آنچه من قراءت كرده‌ام برادرش «رضى» در سه قصيده او را به سه دختر تهنيت گفته (٨) ، و به وفات دو دختر او را تعزيت (٩) ، و بعد ميگويد: ممكن است دختر سوم همان باشد كه زنده ماند و چنانكه

__________________

(١) روضات الجنات چاپ اول ص ٣٨٤ نقل از كتاب «الدرجات الرفيعة»، و كتب ديگر.

(٢) منتظم ابن جوزى حوادث ٤٣٦ و خطيب بغدادى ج ١١ ص ٤٠٣ ط خانجى.

(٣) مقدمه «ديوان الشريف المرتضى» چاپ «حلبى» بقلم «رشيد الصفار» ص ١١٥ نقل از عمدة الطالب.

(٤) ادب المرتضى ص ٧٨ پاورقى نقل از سقط الزند ج ٢ ص ٦٣ ط بولاق ١٢٨٦.

(٥) ادب المرتضى نقل از ديوان مخطوط سيد ج ٣ ص ٦٦.

(٦) ص ٧٨.

(٧) ادب المرتضى پاورقى ص ٧٨ نقل از رياض العلماء مخطوط نقل از شريف ابو الحسن علوى عمرى نسابه معروف به ابن صوفى در كتاب خود «المجدى فى انساب الطالبيين».

(٨) ديوان رضى ج ١ ص ٣٥٩ و ٤٦٢ و ٢٥١

(٩) ديوان رضى، حرف الباء

١٤

صاحب رياض العلماء گفته است: زنى فاضله و جليله بوده و از عموى خود كتاب «نهج البلاغه» را روايت كرده است، و بنابر آنچه «قطب راوندى» در آخر شرح خود بر نهج البلاغه آورده شيخ «عبد الرحيم» بغدادى معروف به «ابن الاخوة» از او روايت ميكرده است (١)

ليكن پوشيده نماند كه اگر آنچه صاحب ادب المرتضى از خود گفته صحيح باشد، آنچه به روضات الجنات نسبت داده كه انساب الطالبيين دو دختر به سيد مرتضى نسبت داده قطعا صحيح نيست، زيرا منقول از انساب الطالبيين نسبت دو دختر (زينب و خديجه) به پدر شريف مرتضى است نه به خود او (مراجعه شود).

استادان سيد مرتضى: مورخان جماعتى از اعلام قرن رابع در فنون مختلفه را برشمرده‌اند كه سيد نزد آنان درس ميخوانده و يا از آنان روايت ميكرده است كه ذيلا نام عده‌اى از آنان ذكر ميشود:

١ - «عبد الرحيم بن نباتة الخطيب» متوفى در سال ٣٧٤ كه در علوم ادب و صناعت خطابه امام و استادى ماهر بوده (٢)  و «مرتضى» و برادرش «رضى» در كودكى شاگردى او ميكرده‌اند (٣)

صاحب «ادب المرتضى» در اين نسبت تشكيك ميكند، و ميگويد: من ترجيح ميدهم كه استاد، ابن نباته سعدى شاعر باشد نه خطيب، زيرا خطيب، حلبى و اهل «ميافارقين» بود، و تا آنجا كه من فحص كرده‌ام به بغداد نيامده، ولى «ابن نباته، سعدى» معاصر مرتضى، و اغلب ايام زندگى را در بغداد گذرانده است، و از لحاظ ادب به پايه‌اى بود كه ممكن است «مرتضى» در كودكى شاگردى او كرده باشد. وى در سال ٣٢٧ متولد شده و در ٤٠٥ وفات يافته است، و ممكن است كلمه «خطيب» اشتباهى از قلم «شهيد» باشد كه ناقل خبر است (٤) .

٢ - «ابو عبد اللّه، محمد بن محمد بن النعمان» معروف به «مفيد» و «ابن المعلم» متولد به سال ٣٣٦ و متوفى به سال ٤١٣، وى متكلم و فقيه، و يكى از بزرگترين زعماى مذهب شيعه اماميه محسوب ميشود، و چنانكه در كتب مسطور و از رجال نجاشى و فهرست شيخ طوسى و كتب ديگر بدست ميآيد داراى نزديك به دويست مؤلف ميباشد، او در دولت بويهى با اهل هر مذهب و عقيده‌يى با جلالت و عظمت مناظره ميكرد (٥) .

__________________

(١) ادب المرتضى ص ٨٠ نقل از رياض العلماء نسخه خطى آقا شيخ آقا بزرگ ص ٦٧٠.

(٢) ابن خلكان ج ٢ ص ٣٣١

(٣) روضات الجنات ص ٣٧٥ و ٣٧٦ ط ايران چاپ دوم.

(٤) ادب المرتضى ص ١١٢ پاورقى

(٥) ادب المرتضى ص ١١٣، نقل از تاريخ يافعى حوادث ٤١٣، و مقدمه تهذيب الاحكام ط نجف مطبعة النعمان به سال ١٣٧٧ ه‍ ١٩٥٨ م به عنايت شيخ على آخوندى، نوشته آقاى سيد حسن موسوى خرسان.

١٥

٣ - «محمد بن عمران الكاتب» معروف به «مرزبانى» متوفى به سال ٣٨٤. خود از «بغوى» و «ابن دريد» و «ابن انبارى» و «نفطويه» و ديگران روايت ميكرده و «صيمرى» و «تنوخى» و «جوهرى» و «شريف مرتضى» از او روايت كرده‌اند (١) . روايات مرتضى در امالى بيشتر از «مرزبانى» است. وى داراى كتب و روايات ادبى بسيار است كه از آن جمله بايد «موشح» و «معجم الشعراء» را نام برد. صاحب منتظم عيب او را سه چيز ميداند: ميل به تشيع، و به اعتزال، و تخليط مسموع به اجازه (٢) .

٤ - «الحسين بن على بن الحسين» معروف به «وزير مغربى» ٣٧٠-٤١٨ كه بنابر نقل كتاب «ادب المرتضى» (٣)  صاحب رياض العلماء در صفحه ٧٢ گويد: از كلام فهرست برميآيد كه «مرتضى» از او روايت ميكرده. وى داراى كتبى است كه از آن جمله بايد «خصائص علم القرآن» و «اختصار علم المنطق» و «اختصار غريب المصنف» و «اختيار شعر ابى تمام» و «اختيار شعر البحترى» و «اختيار شعر المتنبى و الطعن عليه» را نام برد (٤) . او در ميافارقين درگذشت و به مشهد «امير المؤمنين على» عليه‌السلام ،منتقل و در آنجا دفن شد (٥) . «مرتضى» رساله «الولاية من قبل الظالمين» خود را براى او تأليف كرده است.

٥ - «ابو القاسم على بن حبشى الكاتب» تلعكبرى از او روايت كرده و حديث شنيده است (سال ٣٣٢)، شيخ طوسى كتابى از او به نام «الهدايا» ياد كرده، و شيخ مفيد و سيد مرتضى از او روايت كرده‌اند (٦) .

٦ - «سهل بن احمد الديباجى» ٢٨٦-٣٨٠ از رواة قرن چهارم، كتاب «محمد بن محمد بن اشعث» از او است، به روايت او هيچ‌يك از اماميه و اهل سنت اعتماد نميكنند، اماميه او را به وضع و واقفيت متهم كرده‌اند (٧) ، و اهل سنت او را كذاب و رافضى و غالى و زنديق ميدانند (٨) .

صاحب «ادب المرتضى» گويد: من براى «مرتضى» از سهل روايتى بدست نياورده‌ام ولى «خطيب بغدادى» و صاحب «رياض العلماء» (٩) قائل به ثبوت روايت ميباشند.

٧ - «الحسين بن على بن الحسين بن بابويه القمى» برادر «شيخ صدوق» كه نزد اماميه ثقه،

__________________

(١) «ادب المرتضى» ص ١١٤ نقل از «رياض العلماء» خطى ص ٤٧١ نقل از «ابن اثير جزرى» در «جامع الاصول»

(٢) «منتظم» حوادث ٣٨٤.

(٣) ص ١١٤.

(٤) «روضات الجنات» باب الحاء ص ٢٤٠.

(٥) «كامل» حوادث ٤١٤، ٤١٧.

(٦) رجال «ابو على» باب «على».

(٧) رجال «ابو على» باب السين.

(٨) تاريخ بغداد ج ٩ ص ١٢٠ و شذرات الذهب حوادث ٤٣٦

(٩) ادب المرتضى ص ١١٦ نقل از «رياض العلماء» مخطوط ص ٤٧١ نقل از ابن اثير جزرى.

١٦

جليل، عظيم الشأن بوده و «مرتضى» بلا واسطه و «نجاشى» با واسطه از او روايت ميكنند (١). وى داراى كتابهائى است كه از آن جمله «الرد على الواقفة» و كتاب «التوحيد و نفى التشبيه» (٢) است.

صاحب «ادب المرتضى» گويد: «مرتضى» را استادان ديگرى نيز بوده كه من در اثناء مطالعه كتب رجال خصوصا كتاب «رياض العلماء» به نام آنان برخورد كرده‌ام (٣) .

شاگردان سيد مرتضى: شريف مرتضى را شاگردان بسيارى نيز بوده كه از عده‌اى از آنان ذيلا نام برده ميشود:

١ - «محمد بن الحسن بن على الطوسى» ٣٨٥-٤٦٠ شيخ و رئيس طائفه اماميه پس از مرتضى، جليل القدر، عظيم المنزلة، ثقه، عين، صدوق، عارف به اخبار و رجال وفقه و اصول و كلام و ادب و دانشهاى ديگرى بود كه در آن عصر رواج داشت. سيد هر ماه به او ١٢ دينار شهريه مى‌پرداخت، وى پس از وفات سيد جانشين او در زعامت اماميه گشت و كرسى كلام در بغداد - كه جز به يگانه‌يى از اعلام عصر داده نميشد - به او تفويض شد، در بغداد فتنه‌ها برپا شد و كتب شيخ در آن فتنه‌ها بسوخت لذا به نجف اشرف مهاجرت كرد و حوزه علميه نجف كه تا بحال مورد افتخار دانشمندان شيعى است تأسيس، و عقائد اصولى و فروعى را تهذيب نمود و از خود در اين باب نظراتى به جاى گذاشت كه تا حدود يك قرن دانشمندان شيعه مقلدان وى محسوب ميشدند و تابحال آراء و نظرات او مورد بحث و تدقيق و استفاده دانشمندان بزرگ واقع شده و ميشود. شيخ طوسى داراى تأليفات بسيارى است كه مهمترين آنها در حديث «تهذيب» و «استبصار» است كه از اصول چهارگانه اماميه است، و در فقه «نهايه» و «خلاف» و «مبسوط»، و در تفسير «تبيان»، و در اصول فقه «عدة الاصول»، و در كلام «تلخيص الشافى» كه تلخيص «الشافى» سيد است و «شرح جمل العلم و العمل» كه به «تمهيد الاصول» موسوم و اصل آن نيز از «سيد» است، و در رجال «فهرست» كه بخواست «سيد مرتضى» آنرا تأليف كرده و «الابواب» كه به «كتاب الرجال» معروف است، و در ادعيه «مصباح المتهجد»، و نيز شيخ داراى كتب ديگرى است كه ذكر آنها خلاف وضع اين مختصر است.

٢ - «حمزة بن عبد العزيز الديلمى» ملقب به «سلار» (سالار) در گذشته به سال ٤٤٨ و يا ٤٦٣ كه يكى از اعاظم اماميه و از اكابر تلاميذ مرتضى و از خواص اصحاب او بود كه بديشان در فتوى اعتماد ميداشت، سيد او را نائب خود در شهر حلب، و گاه جانشين خود در تدريس نيز قرار ميداد، او اولين كسى بود كه به حرمت نماز جمعه در زمان غيبت فتوى داد.

سلار داراى تأليفاتى است كه از آن جمله بايد «المقنع» و «التقريب» (٤)  و «المراسم» و

__________________

(١) روضات الجنات ج ١ ص ١٨٣.

(٢) روضات الجنات ص ١٨٣ و رجال ابو على باب العين.

(٣) صاحب «ادب المرتضى» در پاورقى صفحه ١١٦ نام عده‌اى از آنان را با ذكر مستند بيان داشته است، مراجعه شود.

(٤) روضات الجنات در ص ٢٠٠ نقل از خلاصه علامه، و همچنين كتب ديگر اين كتاب را به نام «التقريب» ياد ميكنند ولى ادب المرتضى در ص ١١٨ آنرا بنام «التعريب» ياد كرده است.

١٧

«الرد على ابى الحسين البصرى» و «تتمة الملخص» را برشمرد كه به ترتيب درباره مذهب، و اصول فقه، و فقه، ورد بر ابو الحسين بصرى در نقض كتاب «الشافى» سيد مرتضى، و تكميل كتاب «الملخص» سيد مرتضى، نوشته شده است (١)

٣ - قاضى «عبد العزيز بن نحرير بن عبد العزيز (٢)  بن البراج الطرابلسى» در گذشته به ٤٨١ ه‍، زاده و بزرگ شده در مصر. وى وجهى از وجوه، و از فقهاء اماميه، و مدت بيست سال متصدى قضاء در طرابلس بوده است.

در اصول و فروع كتابهائى دارد كه از آن جمله بايد كتاب «المهذب» و «شرح جمل العلم و العمل» - كه اصل آن از سيد مرتضى است - و «الجواهر» و «المعالم» و «المنهاج» و «الكامل» و «المقرب» را برشمرد (٣) .

٤ - «نظام الدين ابو الحسن (و يا ابو عبد اللّه) سليمان بن الحسن (و يا الحسين) الصهرشتى الديلمى» فقيه فاضل ديندار، در مجلس درس سيد مرتضى مى‌نشست و از بزرگان شاگردان او بود.

او را اقوالى است كه گاه در كتب فقه بنام او نقل ميشود.

و نيز داراى تأليفاتى است كه از آن جمله است: «شرح ما لا يسع جهله» (٤)  و «تنبيه الفقيه» و «النصير فى نقض كلام صاحب التفسير» يعنى «قاضى ابو يوسف قزوينى» و «الانفرادات بالفتوى» و «عمدة الولى» و كتب ديگر (٥) .

٥ - ابو الفتح «محمد بن على الكراجكى» در گذشته به سال ٤٤٩، يافعى گويد: رأس شيعه، و صاحب تصانيف، نحوى، لغوى، منجم، طبيب، متكلم، و از بزرگان اصحاب مرتضى بوده، اغلب ايام عمر را در گردش بسر ميبرده، ولى قسمت مهم در قاهره اقامت داشته است (٦) .

او داراى تأليفاتى است كه از جمله: «التعجب من اغلاط العامة فى مسألة الامامة» (٧)  و «كتاب النوادر» و «كنز الفوائد» و «الاستظهار فى النص على الائمة الاطهار» و «معونة الفارض فى

__________________

(١) روضات الجنات ص ٢٠٠ و ادب المرتضى نقل از رياض العلماء مخطوط ص ٤٤٧-٤٤٨ و كتب ديگر.

(٢) موافق روضات ص ٣٥١ ولى در ادب المرتضى «ابن نحرير بن عبد العزيز» را ندارد.

(٣) روضات الجنات ص ٣٥١ و معالم العلماء ص ٧١ ط نجف و كتب ديگر (ادب المرتضى ص ١١٩).

(٤) روضات الجنات نقل از معالم العلماء ص ٣٠٣، ولى در ادب المرتضى ص ١١٩ «شرح ما لا يسع تنبيه الفقيه عليه» ضبط شده است، (؟).

(٥) روضات الجنات ص ٣٠٣ و معالم العلماء ص ٤٩ ط نجف و كتب ديگر (ادب المرتضى ص ١١٩).

(٦) تاريخ يافعى حوادث ٣٩٩، روضات الجنات ص ٥٥٢ و كتب ديگر.

(٧) اين نام به اين صورت از كتاب «ريحانة الادب» ج ٣ ص ٣٥٢ گرفته شده است، ولى در كتاب ادب المرتضى ص ١١٩ «التعجب من الامامة فى اغلاط العامه» ضبط شده است.

١٨

استخراج سهام الفرائض» را بايد نام برد. در كتب اماميه از نظرات او بسيار نقل شده است (١) .

٦ - «ابو عبد اللّه جعفر بن محمد الدوريستى» (٢)  كه از طريق قراءت روايت بر مفيد و مرتضى شاگردى آنان نموده است (٣) . او داراى كتبى است كه از جمله آنها است: «كتاب الكفاية فى العبادات» و «كتاب الاعتقادات» و «كتاب الرد على الزيدية» (٤) .

٧ - «يعقوب بن ابراهيم الفقيه البيهقى» كه ديوان سيد را به اجازه او در سال ٤٠٤ روايت كرده است (٥) .

سيد مرتضى شاگردان بسيار ديگرى نيز داشته كه برخى از آنان را صاحب «ادب المرتضى» در پاورقى ص ١٢٠ كتاب خود ذكر كرده است (رجوع شود).

آثار علمى و ادبى مرتضى: براى سيد مرتضى حدود هشتاد اثر علمى و ادبى ذكر شده كه در اين مقدمه بر آنچه صاحب ادب المرتضى ذكر كرده اقتصار ميشود:

١ - «الانتصار»: كتابى است در فقه متضمن احكامى كه قطعا و يا ظنا اماميه در آنها منفردند، اين كتاب دو مرتبه در ايران چاپ سنگى شده است: يكى در سال ١٢٧٥ در ضمن «الجوامع الفقهية» و ديگرى در سال ١٣١٥ بطور جداگانه. در مقدمه كتاب آمده است كه:

«و بعد فانى محتمل ما رسمته الحضرة السامية الوزيرية العميدية (٦) - ادام اللّه سلطانها و اعلى شأنها - من بيان المسائل الفقهية التى يشنع بها الامامية و ادعى عليهم فيها مخالفة الاجماع و اكثرها يوافق فيها الشيعة غيرهم من العلماء و الفقهاء المتقدمين و المتأخرين، و ما ليس لهم فيه موافق فعليه من الادلة الواضحة و الحجج اللائحة ما يغنى عن وفاق الموافق و لا يوحش معه خلاف المخالف».

اين كتاب بر بيش از ٣١٩ مسأله فقهى مشتمل است.

__________________

(١) رجوع شود به تاريخ يافعى حوادث ٣٩٩ و روضات الجنات ص ٥٥٢، و مقدمه بحار الانوار و ريحانة الادب ج ٣ ص ٣٥٢ و كتب ديگر.

(٢) بضم دال و سكون واو و راء و ياء مفتوحه و سين ساكنه، و چنانكه در معجم البلدان مذكور است از قراء رى، و به آن منسوب است «عبد اللّه بن جعفر بن محمد بن موسى بن جعفر ابو محمد الدوريستى».

(٣) در روايات با واسطه راوى بايد داراى مستندى باشد كه به استناد آن بتواند روايت را از راوى قبل از خود نقل كند، و مستند يكى از چند چيز ميتواند باشد: ١ - شنيدن روايت از خود راوى، ٢ - خواندن روايت بر او، ٣ - اجازه روايت كتاب او از او، و مقصود از عبارت متن قسم دوم است.

(٤) روضات الجنات ص ١٤٤.

(٥) ادب المرتضى ص ١٢٠ نقل از مقدمه ديوان مرتضى مخطوط.

(٦) صاحب ادب المرتضى گويد: برحسب اعتقاد من مقصود عميد الدوله ابو سعد «محمد بن الحسين بن عبد الرحيم» در گذشته به سال ٤٣٩ است، نه ابو منصور «محمد بن منصور» ملقب به عميد الملك كندرى نيشابورى متوفى به سال ٤٥٦ (پاورقى ص ١٣٣ ملاحظه شود).

١٩

اين كتاب هم از نظر تاريخى و هم از نظر علمى حائز كمال اهميت است، زيرا: قديمترين كتاب فقهى شيعه است كه متعرض مسائل خلافى شده و اقوال مختلفه در آن مسائل را بيان داشته، و بعلاوه فقه شيعه اماميه را براساس محكم و حججى قوى بنا نهاده است. و فقهاء متأخر چون «شيخ طوسى» و «علامه حلى» و ديگران از اين روش پيروى كرده، و تأليفات فقهى خود را بر اين پايه استوار داشته‌اند.

در اين كتاب «شريف مرتضى» برخى از تأليفات خود را مانند «مسائل ابى عبد اللّه بن التبان» (١)  و «مسائل الخلاف» (٢)  و «مسائل اهل الموصل» (٣)  و «المسائل الطرابلسيات» (٤) و «اصول الفقه» (٥)  نام برده است.

سيد مرتضى «انتصار» را پس از سال ٤٢٠ تأليف كرده است (٦) .

٢ - «الناصريات»: اين كتاب بر ٢٠٧ مسأله فقهى و اعتقادى مشتمل است و سيد مرتضى آنرا در مقام شرح و نقد و تسديد فقه جد خود «حسن اطروش» صاحب «ديلم» و «طبرستان» تأليف كرده است.

صاحب ادب المرتضى گويد: «معروف است كه «حسن اطروش» زيدى بوده، ولى بسيارى از علماء اماميه او را شيعه اثنا عشرى ميدانند، و برحسب آنچه از همين رساله بدست ميآيد او امامى اثنا عشرى نبوده، زيرا در بيشتر مسائل فرعى، و بسيارى از مسائل اعتقادى برخلاف مذهب اماميه حكم كرده است» و براى اثبات نظر خود به مسأله ٢٠٥ و ٢٠٧ استشهاد كرده است (٧) .

اين كتاب به سال ١٢٧٦ ه‍ در ضمن «الجوامع الفقهية» در ايران چاپ شده، و از اين لحاظ حائز اهميت است كه اولا مذهب «الناصر» و دعوت او را در بلاد ديلم بيان داشته، و ثانيا مذاهب مختلفه خصوصا مذهب زيدى و اثنا عشرى را در يك جا جمع كرده است.

در اين كتاب نيز بعضى از مؤلفات خود را از جمله: «كتاب الخلاف» (٨)  و «مسائل اصول الفقه» (٩) و «العدد» (١٠)  و «تنزيه الانبياء» (١١)  نام برده است.

__________________

(١) ص ٥.

(٢) ص ٦ و ٨٤.

(٣) ص ١١ و ٨٢ و ١٢٠.

(٤) ص ٦٢.

(٥) ص ١٢١.

(٦) رجوع شود به صفحه ٥ كه به جواب مسائل اهل موصل حوالت داده و خود گويد: در سال ٤٢٠ وارد شده است.

(٧) رجوع شود به ادب المرتضى ص ٦٥-٦٦ و ١٣٤-١٣٥.

(٨) ص ٢ و ٣ و مسأله ٢٤، ٢٥، ٣٤، ٣٥، ٤٦.

(٩) مسأله ٨١ و ١٣٧.

(١٠) مسأله ١٢٧.

(١١) مسأله ٢٠٥.

٢٠