• الفهرس
  • عدد النتائج:

جا برگشت در صورتى كه والد مرحوم وفات كرده بود وپيش ما آمد وگفت : پدر تو من حقوقى دارد ، براى اداى آن حقوق مى خواهم علمى را كه بر آن واقف شده ام تو را بر آن واقف گردانم.

پس هنگامى كه به مشهد غروى برگشتم اين كتاب را در دو نسخه به طور رمز مى نويسم واصل را تلف مى كنيم ويكى از آن دو نسخه را به تو مى دهم ، آن گاه پيش تو بر مى گرديم ومسائل آن علم را ـ إن شاء الله ـ در اندك زمانى به تو ياد مى دهيم.

ميرزاى مذكور گويد : چون عالم مزبور به مشهد مذكور مشرف شد ، در آن جا به رحمت خداى تعالى پيوست وبعضى از طلّاب به حجره از داخل شده وهمان نسخه را برداشته بود وپس از آن خبرى از كتاب مذكور به دست نيامد.

كرامت ميرزا محمد على قدس‌سره

محدّث نورى قدس‌سره گفته : (١)

برادر صفىّ من آغا على رضا كه در درياى ولايت اهل بيت عصمت وطهارت مستغرق است به من خبر داد كه : ميرزا محمّد على مذكور از اهل صلاح وسداد وورع وتقوا بود ، بعضى از ثقات كه پيرمرد وكهن سال شده بود به من خبر داد وگفت كه : من با ميرزاى مذكور در بعضى از سفرهايى كه از كربلا به نجف مى كرديم مصاحب وهمسفر بودم ، پس توشه راه ما تمام شد وگرسنگى بر من غلبه نمود. به آن جناب شكايت كردم ، او نهيبى بر من زده ومرا از اين حال زجر نمود.

پس اندكى راه رفتم. دوباره شكايت را از سر گرفتم. او هم همان جواب سابق را كه زجر ومنع من از اين حال باشد داد ، بارى چون كار بر من تنگ شد من شكايت خود را بر او مكرّر نمودم. وقتى كه كم صبرى وبى تابى مرا ديد فرمود : برو به آن جا ، واشاره به بعضى از درختانى كه در كنار راه بودند نمود.

چون بدان جا رفتم ، در پس درختى ظرفى ديدم كه طعامى مطبوخ از برنج دارد وآن جوجه اى هست ، گويا طعام را در اين ساعت درست كرده اند يعنى گرم براى اكل آماده است ، پس آن را برداشته وحاجت خود را از آن روا نمودم ،

__________________

١. دار السلام ، ج ٢ ، ص ٢١٥.