حتّى متى تخفض الغاوون ذروتكم |
|
والله يرفعها عمداً ويعليها |
حتّى متى تهدم الأقوام هضبتكم |
|
والله في كلّ يوم جاء يبنيها |
مصيبته قدم الأزمان يوقدها |
|
والماضيات في الأيّام تذكيها (١) |
[عظمت مظلوميت امام عصر عجل الله فرجه الشريف]
بايد دانست كه در عظمت مظلوميت ومهموميّت امام عصر ـ عجّل الله فرجه ـ عبارات امثال ما قاصر است كه شرح وبيانى بنگارد. همين قدر اگر تأمّل در فقرات اوّل خطبه شقشقيّه شود معلوم مى گردد شدّت حزن آن حضرت ؛ چه در آن جا اشاره به غصب مقام خلافت كه حقوق ائمه است شده وبه شدّت مظلوميّت ونهايت مهموميّت [أنها] نيز اشارت گشته ، چنان كه فرموده : أما والله لقد تقمّصها ... تا قول آن حضرت : صبرت وفي الحلق شجى وفي العين قذى ... الخ.
از ملاحظه اين عبارت ، حزن امير المؤمنين ـ تا به حدى كه استخوان در گلو وخاشاك در چشم ماندن را كنايه آورد بر رفتن خلافت خود ـ معلوم مى شود. اگر عظمت سلطنت امام زمان را بر حسب اظهار آن از جانب خدا با سلطنت امير المؤمنين عليهالسلام در نظر بگيريم خواهيم دانست امام زمان تا چه حد مهموم است وخصوصيات عهد قائم بر عظمت سلطنت آن دلالت مى كند.
[حزن شيعه در هر هنگام]
مرحوم حاج ميرزا عبد الكريم رضايى مشهور به مقدس در حاشيه اقبال (طبع تبريز ص ٤٩٦) در ضمن اشعارى كه در شرح شافيه أبي فراس از حضرت باقر عليهالسلام نقل كرده : نحن بنو المصطفى ... الخ ، اين شعر فارسى را در آورده است :
عيد آمد وافزود غمم بر غم ديگر |
|
ماتم زده را عيد بود ماتم ديگر |
__________________
١. بيت آخرين از ابيات مذكوره سوا وجدا نقل گرديده ، ليكن نظر به آن كه آن هم از سيد مرتضى ودر همين وزن وقافيه ودر همين موضوع است ، به عنوان متمم آنها نقل شد با وجود كثرت مناسبتى كه ميان آنها واين هست با ترتيب منقول ، وشايد ابيات يك قصيده باشند كه بقيّه آن نقل نشده است. (منه).