• الفهرس
  • عدد النتائج:
📷

من نظم الشيخ عليّ شيخ العراقين

بسوى آب شد سقّاى محشر

برزم اندر بُدِى سبط پيمبر

بآب اندر شدى ميراب هستى

چه سيل کوهسار آنسوى پستى

يم رحمت چه در يم شد شناور

خميد از پشت خنک کوه پيکر

کف کافيش پر بنمود از آب

که سازد لعل خشک از آب سيراب

بياد تشنگان وادى غم

فراتش در نظر شد بحرى از سم

بخود مى‌گفت باشد از ادب دور

که من سيراب و شه از آب مهجور

تقريب المعنى بالعربيّة لروح النصّ الفارسي :

ويمّم الفرات ساقي المحشر

لنصرة ابن المصطفى المطهّر

بدى كسيل قاصداً جمع العدى

من قمم الشمّ جرى منحدر

كأنّه فوق الجواد راكباً

يلملم أعظم به من منظر

مدّ يداً تغترف الماء لكي

يطفئ حرّاً في الحشى من سعَر

تذكّر العطشى بوادي كربلا

فأصبح الفرات بحراً من شري

فقال لا لن أرتوي وسيّدي

بكبد من الظما منفطر

وله أيضاً

صف دشمن دريدى همچه کرباس

بيامد بر سر بالين عبّاس

فرود آمد ز زين آن با جلالت

چه پيغمبر ز معراج رسالت

بدامن برگرفت آنکه سرش را

همى بوئيد خونين پيکرش را

برآورد از دل تفديده آهى

که سوزانيد از مه تا به ماهى

بگفتش که اى سپه دار قبيله

ز مرگت مر مرا کم گشت حيله

شکستى پشتم اى شمشاد قامت

نمى‌يابد درستى تا قيامت